- Aug
- 3,898
- 6,481
- مدالها
- 3
رویهمرفته در زندگیام نمایش بدی نداشتم. شبها در خیابانها نخوابیده بودم. البته کلی آدم خوب بودند که در خیابان میخوابیدند. آنها احمق نبودند، فقط بهدرد نیازهای تشکیلات زمانه نمیخوردند. نیازهایی که مدام تغییر میکردند. این توطئهی شومی بود. اگر قادر بودی شبها در رختخواب خودت بخوابی خودش پیروزی پرارزشی بود بر قدرتها. من خوششانس بودم، ولی بعضی از حرکتهایی که کردم، خیلی هم بدون فکر نبودند. رویهمرفته دنیای واقعا وحشتناکی بود و بعضی وقتها دلم برای تمام آدمهایی که درش زندگی میکردند میسوخت. به جهنم. نوشیدنی را درآوردم و جرعهای نوشیدم. اغلب بهترین قسمتهای زندگی اوقاتی بودهاند که هیچکار نکردهای و نشستهای دربارهی زندگی فکر کردهای. منظورم اینست که مثلا میفهمی که همهچیز بیمعناست، بعد به این نتیجه میرسی که خیلی هم نمیتواند بیمعنا باشد. چون تو میدانی بیمعناست و همین آگاهی تو از بیمعنا بودن، تقریبا معنایی به آن میدهد.می دانی منظورم چیست؟ بدبینی خوشبینانه.
📗 عامه پسند
✍🏻چارلز بوکفسکی

📗 عامه پسند
✍🏻چارلز بوکفسکی
