جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

همگانی یادی از دل

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته متفرقه توسط OVERDOS با نام یادی از دل ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 262 بازدید, 4 پاسخ و 2 بار واکنش داشته است
نام دسته متفرقه
نام موضوع یادی از دل
نویسنده موضوع OVERDOS
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط OVERDOS
موضوع نویسنده

OVERDOS

سطح
6
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,423
11,224
مدال‌ها
11
راهی یافت، برایِ زندگی را زندگی کردن،

نه فقط زندگی را گُذَراندَن ..

باید راهی یافت،

برایِ صبح ها با اُمید چشم گُشودَن،

برایِ شب ها با آرامشِ خیال خوابیدن..

اینطور که نمیشود،

نمیشود که زندگی را فقط گذراند ،

نمیشود که تمام شدنِ فصلی و رسیدنِ فصلی جدید را فقط خُنَکایِ ناگهانیِ هوا یادَت بیاورد،

نمیشود تا نوکِ دماغَت یخ نکرده حواسَت به رسیدنِ پاییز نباشد..

اینطور پیش بِرَوی یک آن چَشم باز میکنی

خودَت را میانِ خزانِ زردِ زندگی ات میابی ،

و یادت هم نمی آید چطور گذَرانده ای مسیرِ بهاری و سبزِ زندگی ات را..

اصلا خدا را هم خوش نمی آید،

راهَت داده به دنیایَش که نقشَت را ایفا کنی،

یک روز خوبُ حتی یک روز بد ،

یک روز شیرینُ حتی یک روز تلخ ،

یک روز آرامُ حتی یک روز پُرهیاهو ،

وظیفه ی تو زندگی را با تمام و کمالَش زندگی کردن است،

با تمامِ سِکانس هایِ تلخ و شیرینَش..

نمیشود که همه اش خسته باشی

و سَرِ سکانس هایِ تلخ بهانه بیاوری و گوشه ای به قهر کِز کنی و بازی نکنی ..

حق داری که خستگی ات را در کنی،

اما حق نداری که دیگر مسیر را ادامه ندهی ..

اینطور که نمیشود،

تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد،

باید زندگی را زندگی کرد ..
 
موضوع نویسنده

OVERDOS

سطح
6
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,423
11,224
مدال‌ها
11
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است
 
موضوع نویسنده

OVERDOS

سطح
6
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,423
11,224
مدال‌ها
11
تا قبل از دیدنت نیمه ای از ماه بودم

تو من را به قرص ماه تبدیل کردی

تو همان پرتویی از نور خوشید هستی

و همان رنگین کمانی که زندگی ام را رنگارنگ کرده ای

هر بار که صدایم می کنی جان می دهم

و هر بار که نوازشم می کنی از نو متولد می شوم

من برای تو زنده ام و تا ابد به عشقت مشغول
 
موضوع نویسنده

OVERDOS

سطح
6
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,423
11,224
مدال‌ها
11
فکر می کردم کلمات تنها راه ابراز عشق به ملکه ای همچون تو است
اما هر بار که به چشمانت نگاه می کنم زبانم به لکنت می افتد
و کلمات من را ناکام می گذارند
کاش می شد طوری لمست کنم که حرف های عاشقانه ام از پوستت بگذرند
کاش می توانستم نهایت عشقم را به تو تنها با چشمانم ابراز کنم
 
موضوع نویسنده

OVERDOS

سطح
6
 
ارشد بخش عمومی
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سرپرست فرهنگ و هنر
Jan
6,423
11,224
مدال‌ها
11
در کنار باغچه به خلوت بی همتای آسمان امشب نگاه میکنم . . .
نمی دانم خواب چرا با چشمانم دیگر بیگانه است . . .
یک آسمان پر ستاره و یک ماهه نیمه . . .
سکوت را صدای جیرجیرک می شکند ، گویا او هم بی خواب است امشب . . .

چیزی در من مرا به این حال می خواهد ، من گناهکارم
که دوری از چشمان زیبایت شکنجه من شده و چه سخت شکنجه ایست . . .
چشمانم بی طاقتند که اینگونه نم نم میخوانند از دلتنگی ام . . .
به زمان قسم گلم که باور مرگ برای من راحت تر از دوری توست . . .
امشب چقدر من و شب و این جیرجیرک تنهاییم . . .
جیرجیرک با صدایش می گوید؛ تنهاست ، شب با خلوتش؛ . . .

……من با اشک هایم……..
یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است . . .
خیالت راحت باشد ، آرام چشمهایت را ببند . . .
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است . . .
یک نفر که از همه زیبایی های دنیا ، تنها تو را باور دارد . . !

تمام نفسهایم تو را تمنا میکند و در گوشه ی بغضهایم یاد تو میدرخشد.
تیک تاک ساعت روی دیوار، مرا در انحصار زمان بیتو غرق میکند و ثانیه ها نبودنت را به رخم میکشند..

..کاش بودی
….نفرت دارم… گریزانم…ازگذر لحظاتی که در آنها نیستی
 
بالا پایین