جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

در حال تایپ [یه اتفاق خاص] اثر «وجیهه صفرزاده کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته تایپ رمان توسط Sahar21 با نام [یه اتفاق خاص] اثر «وجیهه صفرزاده کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 891 بازدید, 18 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته تایپ رمان
نام موضوع [یه اتفاق خاص] اثر «وجیهه صفرزاده کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع Sahar21
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط آریانا
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
نام رمان:یه اتفاق خاص
نویسنده: وجیهه صفرزاده
عضو گروه نظارت: (S.O.W (3
ژانر: انتقامی.عاشقانه

خلاصه رمان: یک دختری به اسم برکه که زندگی توپ توپ داره تو نازو نعمت بزرگ شده ولی به مرور زندگیش عوض میشه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شاهدخت

سطح
10
 
.مدیر ارشد بخش کتاب.
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تدوینگر انجمن
نویسنده افتخاری انجمن
مدرس تیم روزنامه
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Jun
12,741
37,981
مدال‌ها
25
پست تایید (1).png
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن رمان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

و برای پرسش سوالات و رفع اشکالات خود در را*بطه با رمان، به لینک زیر مراجعه کنید.
پرسش و پاسخ تایپ رمان

دوستان عزیز برای سفارش جلد رمان خود بعد ۱۵ پست در تاپیک زیر درخواست دهید.
درخواست جلد

می‌توانید برای پیشرفت قلم خود بدون محدودیت پارت درخواست منتقد همراه دهید.
درخواست منتقد همراه

پس از 30 پارت در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید.

درخواست نقد شورا

و اگر درخواست تگ داشتید، می‌توانید به تاپیک زیر مراجعه کنید و بعد از خواندن شرایط و با داشتن شرایط، درخواست تگ دهید.
درخواست تگ

و پس پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
اعلام پایان رمان

با تشکر از همراهی شما
| کادر مدیریت انجمن رمان بوک|
 
  • لاو
واکنش‌ها[ی پسندها]: سرین
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
نام رمان:یه اتفاق خاص
نویسنده: وجیهه صفرزاده
ناظر: @یسنا باقری
ژانر: انتقامی.عاشقانه

خلاصه رمان: یک دختری به اسم برکه که زندگی توپ توپ داره تو نازو نعمت بزرگ شده ولی به مرور زندگیش عوض میشه
(بهتون پیشنهاد میدم از دست ندین)

پارت اول:

با برخورد ی چیزی برمیگردم نگاه به نغمه میکنم..بااخم می‌گم چته وحشی باابرو اشاره میکنه ب اون سمت سرم برمیگردونم نگاه استاد میکنم اوو تازه فهمیدم چیشده باصدا استاد نگاش میکنم
استاد:خانم تهرانی حواستون کجاست؟
نگاش میکنم لبخند میزنم همینجا استاد تو دلم میگم مگه حواس من می‌تونه جز تو پرت چیزی بشه
بااخم ها امیر سرم میندازم پاین ..
بعد چنددقیقه با صدا جدی امیر که میگه خسته نباشید همه جوابش میدن
نگاش میکنم اروم میگم خسته نباشید
امیر... جلسه بعد از این مبحث کوییز میگیرم. با قدم ها جدی میره سمت در میره بیرون حتی به اعتراض های بچها بی توجه
پا میشم کیفم برمیدارم میرم با نغمه بیرون
نغمه.. اوف یکم رو‌ اخلاق دوست پسرت کار کن
نگاش میکنم خیلیم خوبه
میرم سمت در ورودی من میرم خونه امروز مهمانی دعوتیم..
نغمه.. همون خوشحالی
هیچی نمیگم دربست میگیرم میرم سمت خونه
با صدا راننده که میگه رسیدین خانم پول حساب میکنم پیاده میشم
در با کلید باز میکنم . با دیدن خونمون لبخند میزنم ی خونه با کلی درخت گل ها زیبا در میبندم میرم سمت خونه .با صدا بلند میگم سلااااام
مامان: سلام دخترم . لبخند میزنم لپش بوس میکنم..بابا کو مامان
مامانم..شرکت دخترم برو حمام آماده شد الا میاد بابا
سرم تکون میدم میرم تو اتاق
لباسام عوض میکنم میرم سمت حمام بعد ی دوش ۲۰ میام بیرون ...
جلو اینه وایمیستم به خودم نگاه میکنم
بزارین خودم معرفی کنم من برکه تهرانی هستم دختر مهرداد تهرانی ..فوق العاده دختر مهربون خوشگل و البته لجباز
به خودم نگاه میکنم تو اینه ی پوست کاملا سفید که اصلا نیاز نیس کرم یا پنکک بزنم ولی فقط برا مهمانی ها میزنم..بینیم حالت عملی ولی خب عمل نیس ولی کسی باور نمیکنه لبا کوچیک ولی برجسته چشا عسلی با رگ ها سبز موهام بلند خرمای تا باسنم ابریشمی چال گونه مژها بلند
اوف به ساعت نگاه میکنم اوو چقدر از خودم گفتم با دیدن ساعت ۷ سریع کرم پودرم میزنم ی خط چشم باریک میکشم با سایه کمرنگ قهوه‌ای مژهام ریمل میزنم ی رژگونه مات قهوی. موهام اتو میکشم صاف میبندم ی تیکه از جلوم میریزم .. میرم سمت کمد لباسام.....
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت دوم:

خب حالا چی بپوشم با صدا مامانم چشم از کمد برمیدارم
مامانم..بررکه کجای بابات امد سریع میگم امدم امدم
ی شلوار مشکی با مانتو عروسکی لنین با خرجکار سنتی هندی تاب کوتاه مشکی کفشا مشکی پام میکنم شال مشکی سرم میکنم میرم سمت در‌ کیف عروسکی مشکیم برمیدارم میرم تو حیاط سریع میرم سمت در خونه در میبندم میرم سمت ماشین
در باز میکنم سلام بابایی
بابام.. سلام دختر بابا.خوبی
نگاش میکنم خوبم بابا .مامانم..چه عجب برکه خانم
لبخند میزنم عه مامان دوس نداری دخترت خوشگل بشه
بابام..دختر من در حالت عادی هم خوشگل لپش بوس میکنم
صاف میشینم به گوشیم زل زدم میرم تو صفحه امیر .براش می‌نویسم سلام آقا کجایی
بعد چند دقیقه با ویبر گوشیم نگا میکنم میبینم امیر جواب داد لبخند میزنم
امیر.. سلام خانمم بیرون
بااینکه ۲سال باهمیم حتی نزاشت به کسی بگم
جواب میدم نمیای خونه بابابزرگ.
به ان بودنش نگاه میکنم به عکسش نگاه میکنم که خودم وقتی رفت بودیم شمال جا دریا گرفت بودم هواسش ب دریا بود سیگارش دستش لبخند میزنم نگا میکنم به پیمش که نوشت تا ۱ساعت دیگه میام
براش مینویسم مراقب خودت باش مرد من ی استیکر لبخند میزنم
از بچگی ارزوم بود با امیر باشم تا اینکه حرف دلم گفتم بااینکه اولش مخالفت کرد ولی خب شرطش این بود کسی نفهمه منم گفتم قبول .
نگا خیابون می‌کنم تو فکر امیرم که هیچوقت از بابام خوشش نمیاد هر دفعه هم بهش میگم با ی پوزخندجوابم میده......
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت سوم:

به دخترا نگا میکنم که هرکدومشون درباره امیر حرف میزنن اعصابم خورد میشه که نمیتونم بهشون بگم که رلشم با صدا زنگ پامیشم سریع میرم سمت در باز میکنم در ورودی باز‌میکنم قامت امیر تو اون شلوار مشکی پیراهن جذب تنش مشکی تا قفسه سی*ن*ه باز لبخند میزنم میاد سمت خونه برا اینکه کسی شک نکنه میام انور میرم سمت اشبزخونه قهوه ساز روشن میکنم با صدا سلام امیر لبخند میزنم میام بیرون همه پاشدن بدون اینکه به کسی محل بده میشین رو مبل قهوه میریزم میام بیرون اروم میرم سمتش .قهوه جلوش می‌گیرم نگام می‌کنه برمیدار میگه مرسی لبخند میزنم نوش جان
میام میشینم به امیر نگا میکنم که بااخم به بابام زل زده بعد چنددقیقه روشو انور می‌کنه.
بابابزرگ.. محمد حالش چطوره عروس
زن عموم.. خداروشکر خوبه حالش امروز زیاد خوب نبود نتونست بیاد میدونین که سختش ی جا زیاد بشین
سرم میندازم پاین هروقت یاد این میوفتم که عموم تو بچگی سکته کرده و فلج شده فقط می‌تونه رو ویلچر بشین حالم بد می‌کنه بااینکه اون زمان من هنوز بدنیا نیامد بودم
با صدا حرف سرم میارم بالا به بابام نگاه میکنم که دست چپ بابابزرگ امیرم دست راست بابابزرگ.
بابابزرگ من ی ادم خیلی جدی تو کارش که همه میترسن ی ادم فوق العاده پولدار البته امیرم ی ادم پولدار دست کمی از بابابزرگ نداره بااینکه هیچی از هیچکس نخواسته..
بابابزرگ در مورد کارا با بابامم حرف میزن خانمام باهم تنها نشستم به امیر نگا میکنم
براش مینویسم دلم برات تنگ شده
زل زدم بهش گوشیش نگاه میکن بااخم بعد سرش میاره بالا نگام میکن باشه
با صدا مامانم نگاش میکنم ..مامانم:برکه پاشو دخترم میز بچینیم پا میشم میرم سمتش
اروم میز میچینم . بعد چنددقیقه مامان بزرگم مردا صدا میزن میشینم پشت میز همه میشینن
به امیر نگا میکنم که اخم کرده ‌.
بعد غذا ظرفا میشورم میام بیرون همزمان همه پا میشن برا رفتن.
کیفم برمیدارم اروم میگم خدافظ همه خدافظی میکنن
میام بیرون
میرم سمت ماشین حالم گرفته میشه که امیر هیچوقت محلم نمیده میرم سوار میشم ماشین امیر میبینم که با سرعت رد میشه پیام میدم امیررر صدبار گفتم نرو اینجوری همزمان تایپ میکنه می‌نویسه می‌دونی که عادت دارم .. مینویسم عادت بنداز بخاطر من..در جواب حرفم فقط می‌نویسه باشه
بابام سوار میشه سرم به شیشه تکیه میدم تا رسیدن به خونه چشام میبندم
با صدا مامانم که میگه برکه پاشو تو اتاقت بخاب چشام باز میکنم پیاد میشم میرم سمت اتاقم لباسام در میارم میخابم رو تخت.....
 
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت چهارم:

صبح با صدا گوشیم پا میشم نگاش میکنم نفسم کلافه میدم بیرون جواب میدم.چیه نغمه
نغمه:به به خانم خواب بودی لنگ ظهر ها
خب ی روز کلاس نداریم خواب بودم مزاحم
نغمه:میای بریم بیرون ی هوایی بخوریم.
با صدا گرفته ناشی از خواب زیاد میگم‌ نه خسته ام هنوز بعدشم میخوام با امیر برم بیرون
نغمه: اوف باش برو خدافظ لبخند میزنم خدافظ
تلفن قطع میکنم میزارم کنارم به ساعت رو دیوار نگا میکنم با دیدن ساعت ۱۲ چشام درشت میشه چقدر خوابیدم
پا میشم میرم سمت سرویس دست صورتم میشورم میام بیرون میشینم رو تخت گوشیم برمیدارم زنگ میزنم به امیر بعد چندتا بوق برمیدار اجازه صحبت بهش نمیدم مثل همیشه می‌گم سلااااام زندگیم چطوری
امیر: سلام خوبم عزیزم تو خوبی
لبخند میزنم اره الا که صدات شنیدم عالیم .امیر
امیر:جانم
لبخند میزنم بعدظهربریم بیرون دلم تنگ شده برات
امیر: باشه ساعت چند
با خوشحالی میگم ساعت ۵ میای دنبالم ؟
امیر: اره کاری نداری بعدا صحبت کنیم
نه عزیزم مراقب خودت باش دوست دارم
قطع میکنم میزارم رو میز میرم بیرون نگاه سکوت خونه میکنم طبق معمول مامانم بیرون میرم سمت اشبزخونه در یخچال باز میکنم شکلات صبحانمو برمیدارم یکم میخورم میزارم میرم جلو تیوی خودم با فیلم سرگرم می کنم
بعد 1ساعت که بابا میاد باهام ناهارمون میخوریم میرم تو اتاق
همیشه دوست داشتم تو چشم امیر خوشگل ترین و خاص ترین باشم برا همین میشینم موها جلوم با عقبم فر میکنم با حوصله چون با مو فر قیافم خیلی عوض میشه بعد ۲ساعت با رضایت به چهرم نگا میکنم به ساعت نگا میکنم با دیدن ساعت ۳:۴۵‌ میرم سمت کمد چند دست لباس میارم بیرون هر کدوم جلو خودم میگیرم ببینم میاد..
اعصابم خورد میشه اخ این چه اخلاقی که ما دخترا داریم. با اینکه این همه لباس دارم ولی بازم چیزی به چشمم نمیاد یه مانتو کتی سبز پسته ای حالت گشاد با شلوار ستش که طرحش گشاد می‌پوشم کفشا سفید اسپرت شیری رنگ با شال رنگ کفشام می‌پوشم
کیفم برمیدارم سبز خوش رنگ کوچیک گوشیم میزارم میرم جلو ایینه ی خط چشم باریک ی ریمل ی پنکک رژ لب شکلاتی مایع پا میشم لباسام تنم میکنم میرم بیرون
به گوشیم امیر تک میزن میرم بیرون در میبندم سوار میشم..لپش بوس میکنم سلام اقا
امیر.. سلام خانمم
لبخند میزنم
امیر:کجا بریم
اوم بریم دور بزنیم
امیر:برکه تا کی قرار این کارات ول کنی
نگاش‌ می کنم چه کارایی
امیر: من ی کار ازت میخام انجام ندی دیگه حتی جواب تماستم نمیدم
نگاش میکنم میدونم از چی حرف میزن.اروم میگم امیر بزار به موقعش
نگام میکن.امیر: پس دیگه سمتم نمیای
اروم میگم باشه قبول می‌دونی چقدر دوست دارم
امیر: پنجشنبه شب خونم مهمانی ی جوری به خانوادت بگو که جا دوستتی
اروم میگم باشه .. باورم نمیشه میخام باامیر باشم
با صدا امیر از فکر میام بیرون
امیر: از چی میترسی خانمم منو تو اول آخر مال همیم فقط من یکم عجله دارم برا داشتنت
لبخند میزنم دستم لا موهاش میکنم میدونی که حاضرم جونمم برات بدم تو فقط باش
لبخند میزن
اهنگ سهراب پاکزاد امضا از ماشین پخش میشه زیر لب اروم زمزمه میکنم
بزن ازون حرفا من با تو کنار دریا❥
صبح تو موهات باد بزنه باز
یه ذره رو شنم خوابت ببره❥
بذار دلت واسه خودم واشه گلم هر وقت
همزمان دستم لا موها امیر‌میبرم گونش بوس می کنم
امیر: کار دستمون میدی بشین بچه
میخندم
‌دلت گرفت واسه تو من گل بیارم هر شب❥
بذار دلم تو بغلت جون بگیره پاشه
بذار سند قلب من واسه تو امضا شه❥
تو بمونی یا نمونی دلم از دست رفت
تو قشنگ دل میبری از روی عمد از قصد❥
تو بشین نگاه کن که چجوری میشم پیرت
خوب نشسته وسط قلب من اون تیرت❥
تو بمونی یا نمونی دلم از دست رفت
تو قشنگ دل میبری از روی عمد از قصد❥
تو بشین نگاه کن که چجوری میشم پیرت
خوب نشسته وسط قلب من اون تیرت❥
همزمان گوشیم روشن میکنم کلیپ میگیرم
این قسمت اهنگ جفتمون باهم می‌خونیم
به همه میگم زندگیمه مگه غیر اینه که چشام ببینه تورو
دلم هوری پایین میریزه میدونی غلیظه بهت عشقی که دادم❥
بگو توی گوشم یواش اسمتو خالی کن حستو آروم شی
کی مث من آخر شب لوست میکنه تورو پا گوشی❥
تو بمونی یا نمونی دلم از دست رفت
گوشیم خاموش میکنم
بوسش می کنم
بعد چند ساعت منو میرسون بوسش میکنم خیلی خوش گذشت
امیر: مراقب خودت باش فردا تو دانشگاه میبنمت
لبخند میزنم اروم بری زندگیم
پاین میشم در میبندم میرم سمت خونه در باز میکنم میرم داخل در میبندم...
 
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت پنجم:

صبح با صدا گوشیم پا میشم به گوشیم نگاه میکنم قطع میکنم صدا زنگشو ..
بعد مرتب کردن تختم میرم سمت سرویس بعد کارام میام بیرون میرم جلو ایینه عادت ندارم برا دانشگاه ارایش کنم ‌
موهام دم اسبی میبندم چون بلند دور کشم جمع میکنم با پنس کوچیک ی گوشه جمعشون میکنم ..رژلب مایم میزنم با مرطوب کنندم .ریملم میزنم به صورتم نگاه میکنم .. لبخند میزنم میرم سمت لباسام ی شلوار مشکی با ی مانتو مشکی جذب تنم تا بالا زانوم ی کمربند مشکی شیک دور کمرم مقنعه مشکیم سرم میکنم فقط دوتا تار از دوطرفم میندازم ..ساعتم دستم میکنم لبخند میزنم به ساعت کادو ی که امیر‌برا تولدم گرفت بود ...کیف مشکیم با دفتر کلاسورم برمیدارم .میرم بیرون از اتاق ..
مامان من رفتم..
مامانم:بیا برکه چیزی بخور اینجوری حالت بد میشه...
دیرم شد مامان تو دانشگاه چیزی میخورم
مامانم: مراقب خودت باش
چشم مامان خدافظ
مامانم: خدا به همرات
نیم بوتا شیک چرم مشکیم پام میکنم میرم بیرون
سریع ی ماشین میگیرم میرم دانشگاه .
بعد ۱۵ میرسم پیاد میشم پول حساب میکنم میرم داخل دانشگاه
به ساعتم نگا میکنم نفسم میدم بیرون ک دیر نشد
میرم سمت کلاسم در باز میکنم . به بچها نگاه میکنم همه سرشون تو کتاب .تازه یاد امتحان میوفتم
تو دلم میگم وای امتحان دارم تازه یادم میاد هیچی نخوندم میرم سمت نغمه نگاش میکنم
نغمه: سلام خوندی
نگاش میکنم هیچی نخوندم چکار کنم
نغمه:عیب ندار تو پارتیت کلفت
پوفی میکنم میشینم
کتابم باز‌میکنم سریع ی مرور می‌کنم
بعد چنددقیقه در کلاس باز میشه امیر‌میاد داخل
همه پا میشن بعد میشن
نگاش میکنم تو اون کت و شلوار نوک مدادی با زیری سفید جذب تنش..
با صداش چشم از لباساش میگیرم
امیر: تقلبی ببینم ی راست بیرونین
سوگند یکی از دخترا چندش کلاس میگه..
سوگند:استاد امتحان نگیرین لطفاً
امیر: نمیشه وقت داشتین باید میخوندین
امیر: درست بشینین ۱۵دقیقه بیشتر وقت ندارین
همه با حرفش صداشون میر بالا
امیر میزن رو میز جدی میگه بشینین...
 
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت ششم:

درست میشینیم برگه ها پخش می‌کنه نگاه سوالا میکنم مات میمونم
گوشیم در میارم بهش پیم میدم امیر کل دیشب پیشت بودم یادم رفته بخونم چکار کنم؟
امیر نگاه گوشیش می‌کنه .
نگاش‌ میکنم نگام می‌کنه.
گوشیم ویبر میر نگاش میکنم با پیم امیر که نوشت هرچی بلدی بنویس نفسم میدم بیرون
اروم جواب میدم هرچی بلدم .
بعد ۲۰که میگذر با صدا امیر سرم میارم بالا
امیر: وقت تموم ۵دقیقه اضافه هم دادم بهتون
نوید: استاد توروخدا یکم دیگه
امیر:هرکی از الا برگش نیار دیگه نمیگیرم
پا میشم برگم میدم بهش میشینم .
کم کم همه میبرن برگشون
شروع می‌کنه به ادامه درس
گوش میدم بهش
بعد کلاس امیر با ی خسته نباشید میره بیرون
پا میشم کیفم با دفترم برمیدارم
با نغمه میرم بیرون
نغمه: چه خبر
نگاش میکنم هیچی
نغمه:برکه امتحان کم میشم به امیر بگو‌بهم نمره بده
نگاش میکنم من خودم سفید دادم موندم چکار کنم
نغمه:عجب آدمی هستی
نگاش میکنم خیلی خب میگم. بریم ی چیزی بخوریم
میرم باهاش سمت کافه میشینم پشت میز .
ی‌کیک با قهوه سفارش میدم
نغمه: آقا عاشق پیشه دار میاد سمتت
اخم میکنم نغمه شروع نکن
با صدا میثم یکی از پسرا که از اولی که امدم گیر داد باهاش حرف بزنم قصدش خواستگاری که خانوادش بفرس نگاش میکنم
میثم: سلام خانم تهرانی
نگاش میکنم سلام
میثم: میتونم بشینم
قبل از اینکه جواب بدم نغمه میگه بفرمایید
میثم میشین نگاش میکنم که با کیک ابمیوش امد پوفی میکنم سرم انور میکنم
میثم: خانم تهرانی چرا نمیزارین ی بار با خانوادم مزاحمتون بشیم
نگاش‌ می کنم
ببینید اقا داوودی منو شما بدرد هم نمی‌خوریم چرا نمیخاید قبول کنین
میثم: بخاطر وضع مالی.میدونم شما دختر پولداری هستین ماهم بهتون نمی‌خوریم ولی خوب دوست دارم
اخم می‌کنم من بحث پول نگفتم کلا فرهنگامون علاقه ایی بهتون ندارم
من دارم ازدواج میکنم لطفاً تمومش کنین
میثم: ازدواج ؟با تعجب نگام میکن
جدی میگم بله ازدواج پا میشم نغمه پاشو
نغمه پا میشه میرم انور پول میز حساب می کنم میام بیرون نغمه هم پشتم میاد
نغمه:دلم سوخت به حالش
نگاش میکنم میخندم خوب برو رل بزن باهاش
نغمه: مشکل اینجاست منو دوس ندار
اوو پس تو دوسش داری
نغمه: یکم اره
میخندم بریم تا استاد نداخت مارو بیرون
میرم سمت کلاس
میشینم به تخته نگا میکنم
بعد کلاسا ساعت۶خسته میرم سمت خونه
در باز میکنم میرم داخل خونه
سلام مامان
مامانم: سلام خسته نباشید
مرسی مامان
مامانم:بیا عصرونه
نگاش میکنم مامان خسته ام خابم میاد مامان
مامانم: باشه دخترم
میرم تو اتاق در میبندم
لباسام عوض میکنم
میخابم رو تخت زنگ میزنم به امیر
همین که برمیدار.میگم سلااااام اقاااا خوبی
امیر:سلام خوبم امتحان خراب کردی خوشحالی
بااسم امتحان مظلوم میگم امیر توروخدا من حواسم نبود به امتحان
امیر: باشه.من کار دارم برکه بعد زنگ میزنم خدافظ
اروم میگم باشه خدافظ
قطع میکنم
دلم میگیره از کاراش.چشام میبندم از خستگی خابم میبر....
 
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت هفتم:

چندروز میگذر، هرروز که میگذره بیشتر استرس میگیرم برا روز مهمانی .
اروم موهام شونه میکنم میبافم ،میرم سمت کمدم ی تاب کوتاه طوسی مشکی ی شلوار مشکی ی مانتو طوسی با شال دورنگ طوسی مشکی اسپرت ها مشکیم پام میکنم کیف کوچیک طوسیم برمیدارم برق لبم میزنم با ریلم فقط میرم بیرون
مامانم:برکه باز کجا
نگاش میکنم مامان با نغمه میرم بیرون،میخام لباس بخرم پس فردا تولد
مامانم: پول داری
نگاش میکنم اره مامان بابا فرستاد
مامانم: این همه لباس داری .پولات الکی خرج نکن
نگاش میکنم، مامان گیر نده
مامانم: از دست تو پاشو برو
لپش محکم بوس میکنم میرم بیرون
میرم سمت در .در باز میکنم به ماشین ۲۰۶ نغمه نگاه میکنم که روز به روز بیشتر میخور به دیوار میخندم
نغمه: دیرم آمدی نیشتم باز
خندم بیشتر میشه . با خنده میگم یکم بمونی چیزی نمیشه.
نگاش می کنم بیشتر از این ماشین بزنی به در دیوار ماشین خودش اتیش میگیره می‌خندم
نغمه: بامزه خب چکار‌کنم اونا میزنن
میخندم برو فقط من جوونم دوس دارم تصادف نکنی
نغمه: میزنمتا
لبخند میزنم ,با سیمAUX به گوشیم میزنم اهنگ بر خودم میزنم(اهنگ حالا که امدی از ماکان بند)
صداش بلند میکنم همزمان با نغمه می‌خونم همیشه این کارا میکنیم
یه روزی یه جایی یه جوری عاشق میشی که یادت نمیره
با ذوق عشق با شوق عشق✨
یه جوری بیدار میمونی که خوابت نمیره!
یه روزی حسودا از عشق ما دق میکنن همگی میمیرن✨
صدا اهنگ بلند میکنم شیشه هامون پاین هرکی رد میشه با تعجب نگامون میکن


الان دیگه موقعش شده بیای جلو…
حلقه دستتو ببینن دستتو بگیرن✨
این قسمت اهنگ دستامون می‌بریم بیرون بلند می‌خونیم به هم با دست نشون میدیم همو
حالا که اومدی خوش اومدی تو جونمی دردونمی تو!
میخوان نگاش کنن نه نه نه!✨
صداش کنن نه نه نه غیرتیم خب!✨
ی مرد رد میشه از کنارمون سرش تکون میده صدا آهنگ کم میکنم
میحندنیم باهم بلند ی ماشین پسر کنارمون
پسر: جون بخورمت بیا باهم بخونیم
نغمه:برو عمت بخور
پسر کناریش: هوس کردیم تورو بخوریم عمم پیر
شیشم میدم بالا ‌
نگاه نغمه میکنم .
نغمه:برکه مطمئنی میخای بحرف امیر کنی
نگاش میکنم اره من بهش اعتماد دارم
نغمه: ولی راستش من میترسم
نگاش میکنم چرا
نغمه: نمیدونم از وقتی گفتی دلم شور میزنه
هیچی نمیگم
ماشین تو پارکینگ پاساژ پارک میکنه اروم پیاده میشم شالم درست میکنم......
 
موضوع نویسنده

Sahar21

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
18
50
مدال‌ها
2
پارت هشتم:

با نغمه میرم داخل پاساژ اروم راه میرم به ویترین مغازه ها نگاه میکنم
چشمم به لباس صورتی کوتاه پاینش پف پف عروسکی میوفته ی کمربند صورتیم دور کمر میخور نگاش میکنم جلو سینم حالت توربا استر به نغمه میزنم.
نغمه اون خوشگل
نغمه: اهوم خوشگل
میرم داخل به فروشندش میگم بیار بعد پرو که کیپ تنم انگار برا خودم دوختن درش میارم لباس خودم می‌پوشم میام بیرون نگاه مغازه می کنم
لباس رو میز میزارم اروم‌میگم همینو میبرم
لباس برام تو پاکت میزار بعد حساب کردن میام بیرون
اوم بریم کفش بخریم میرم سمت کفش فروشی میرم داخلش با نغمه بعد کلی گشتن از این مغازه به اون مغازه
ی کفش صورتی پاشنه دار زیاد پاشنه ندار میگیرم میام بیرون
میرم سمت لوازم آرایشی چیزا مد نظرم میگیرم
نغمه: اوف ی لباس چقدر طول کشید.نگاش میکنم ببخشید اذیت شدی
نغمه: نزن از این حرفا، بریم ی چیزی بخوریم
اهوم بریم
میریم سمت ماشین همزمان برا مامانم پیام میفرستم من میرم با نغمه بیرون چیزی بخورم
گوشی میزارم تو کیفم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین