جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

اپیزود ○خیال بافی نکن اثر اهورا تابش کاربر انجمن رمان بوک○

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اپیزود و پادکست توسط اول شخص مفرد با نام ○خیال بافی نکن اثر اهورا تابش کاربر انجمن رمان بوک○ ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 570 بازدید, 3 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته اپیزود و پادکست
نام موضوع ○خیال بافی نکن اثر اهورا تابش کاربر انجمن رمان بوک○
نویسنده موضوع اول شخص مفرد
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ~Fateme.h~
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده
محروم شده.
کاربر محروم شده
Dec
664
7,519
مدال‌ها
6
عنوان : خیال بافی نکن
ژانر : تراژدی
نوع اثر : اپیزود
نویسنده : اهورا تابش

خلاصه :
خیال بافی نکن!
مگر نمی‌بینی مردم در ازدحام یکدیگر گم شده‌اند
دود شده‌اند...
هیاهوی جز لغزش خورشید بر چهره‌ها نیست
هرکداممان با سوگند به حقوق بشر
تقویم شقاوت و حیله‌ایم.
خیال بافی نکن که کسی را چندان نمی‌شناسم؛
باید خیره شویم …
کومه هایِ مان را
با دستانِ پینهْ بسته
تقسیم کنیم.










 
موضوع نویسنده
محروم شده.
کاربر محروم شده
Dec
664
7,519
مدال‌ها
6
اپیزود یک :

بازم یک روز مسخره و پر مشغله!
( زمزمه)
بیشتر شبیه به یکی از روزهای سرد زمستونی بود که دلتنگی تو اون موج می‌زد. آدم تو زمستون و سرما بیشتر حس می‌کنه که نیاز به یه دست داره.
یاد اون روز افتادم؛ یاد قهقه‌ای که از سر ذوق زیاد زد
و بعد صورتش رو اینور کرد و لبخند کمرنگی چاشنی لباش کرد.
پنج سال می‌گذره، یه وقتایی میشه که بعد از یه مدتی نمی‌خوای یه سری چیزارو تجربه کنی.
می‌بوسی و می‌ذاریشون کنار!
حتی با یاد آخرین دفعه‌ای که اون آدم خاص زندگیت رو دیدی و باهاش یه دوران سرد رو تجربه کردی، چشات پر از اشک نمی‌شه
حسرت خیلی چیزارو دیگه نمی‌خوری!
یادمه به خودم می‌گفتم که هیچ‌ک.س اندازه اون دوست ندارم و این دوست داشتن دیگه پیش نمیاد.
دیگه جاهای به یاد موندنی که با اون رفتم نمیرم
( خندید )
اون برای من زیباترین یارم بود
خاص‌ترین فرد زندگیم؛ من اون رو متفاوت‌تر از بقیه می‌دیدم
 
موضوع نویسنده
محروم شده.
کاربر محروم شده
Dec
664
7,519
مدال‌ها
6
اپیزود دوم :

امسال تو شش سال از چیزی که قرار بود حقم باشی کمتر هستی.
دوهزار و صد و هفتاد روز کامله که نیستی
شاید ماهی چهار بار، پنج بار ، هفت بار شایدم ده بار چمیدونم
اصلا از قانون‌های جایی که رفتی سردرنمیارم مهم اینه که نیستی دیگه
نیستی!
حالا میخواد نصف روز بشه یا کل روز
( لبخند.. )
قشنگه
بیست روز بعد میگم، نمیدونی برای بیست روز بعد چه برنامه‌هایی ریخته بودم!
( قهقه کوتاه )
اینجا نه دیگه خبری از بارونیه نه برفی
نه رهگذری
فقط نمی‌دونم چرا اینقدر سرد و سوزناک میشه اینجا
چاره‌ای ندارم دیگه، باید خودم چند دور پتو بپیچم.( نفس عمیق )
آه که چقدر عاشقی می‌چسبه
فکر تو در حدی تو افکار من جریان داره فقط اسم تورو صدا می‌زنم و بس
عشقم به تورو اون کنج ذهن و خاطرم نگه داشتم تا خاک فراموشی روش نشینه.
( لبخند )
تو تمام خیال من هستی










 

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,792
15,473
مدال‌ها
6
«نویسنده تایپ این اثر را موکول کرده»
تاپیک تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود.
[کادر مدیریت بخش ادبیات]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین