جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده ● رعد بی‌باران از فاخته ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط azammahmoud با نام ● رعد بی‌باران از فاخته ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 302 بازدید, 7 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع ● رعد بی‌باران از فاخته ●
نویسنده موضوع azammahmoud
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط azammahmoud
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
نام دلنوشته: رعد بی‌باران
نام دلنویس: فاخته
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @دلسا :)
خلاصه:
باز هم تیره شده است، سیاه و دل‌گیر، آسمان از ناراحتی‌ات غمگین است. دلش باریدن می‌خواهد. ولی مگر تو ناراحتی بلدی؟ مگر غمت را نشان می‌دهی؟ مگر باریدن را بلدی؟ نیستی. غرش بلند و وهم‌انگیزت، سایه تاریک آسمان دلگیر این روز‌هایم شده است. آرام باش! آرام باش، عشق من. این مردم می‌دانند، دریا می‌داند، آسمان هم می‌داند. رعد، بدون بارانش چیزی به جز غرش وهم‌انگیزش برای به خود بالیدن ندارد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
طنزنویس
نویسنده حرفه‌ای
ارشد بازنشسته
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Apr
7,432
29,260
مدال‌ها
15
Negar_۲۰۲۲۰۸۲۸_۱۲۲۴۵۷ (1).png
عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[
قوانین تایپ دلنوشته]
پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:

[ تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]
بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:

[ تاپیک درخواست تگ دلنوشته]
پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:

[ تاپیک درخواست جلد ]
و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[
تاپیک اعلام پایان دلنوشته]
دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]
با آرزوی موفقیت برای شما،
♡تیم مدیریت تالار ادبیات♡
 
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
عیان است، حسش می‌کنی؟ غم این آسمان تیره رنگ، که همیشه میعادگاه تنهایی و غرش‌هایت بوده را، حتی از پشت شیشه هم احساس می‌کنم. تو چی؟ حس می‌کنی؟ آسمانت به خاطر تو قید آبی بودنش را زد. باران برایت چه کرد؟ من برایت چه کردم؟ هیچ! حق داری. آسمان و باران که قابل قیاس نیستند. ولی این‌طور نمی‌ماند. نه! نمی‌ماند! روزی می‌فهمی که منی هم هست. آری، می‌فهمی رعد من. غرش‌هایت را بلند‌تر کن، باریدنت با من!​
 
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
کاری از من بر نمی‌آید. آسمانت همیشه نزدیک‌تر بود. ابر‌های سفید رنگی که به خاطر تو سیاه شدند، دیدنشان زحمت نمی‌خواهد. ولی شاید یک روز، وقتی شلاقت را روی این ابر‌های تیره رنگ فرود آوردی، شاید لحظه‌ای ببینی، بغضی که برایت باریدم، نتیجه‌اش سیلی بود که ویران کرد در و دیوار شهری را که از ترست، پرده‌های خانه‌هایش را کشید. آری، رعد من. شاید روزی، شاید... .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
راستی، دیدی حال این روز‌های آسمانت را؟ آن‌قدر غم دارد که حتی خورشید را هم پشت ابرهایش پنهان کرده. حق داری دوستش داشته باشی. تا خوده قیامت هم که باشد، نمی‌توانستم به خاطر دلت، خورشید را بر روی جهان خاموش کنم و گرمایش را بگیرم. نه. نمی‌توانستم!​
 
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
به چشمت نمی‌آیم. نه. نمی‌آیم. چند روز مدام دارم می‌بارم. ولی نمی‌بینی. حتی دریا هم فهمید. ببین؟ دلدادگی من به گوش دریا هم رسید. این روز‌ها مردی مدام مردی در ساحل به دریا زل می‌زند. بی وقفه می‌بارم روی سرش، ولی می‌ماند. فکر کنم رعدش او را هم رها کرده و در پی آسمان رفته. می‌بینی؟ داستان من و تو همیشه در حال تکرار است. رعدی که در پی آسمان می‌غرد، آسمانی که به خاطر رعدش دلگیر است، و بارانی که رها شده و عاشقانه می‌بارد.​
 
آخرین ویرایش:
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: سرین
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
آسمانت به فکرت است. باد‌های سردی که می‌وزد، فضای شهر را دلگیر‌ و تیره کرده. خجالت می‌کشم. با این کار‌های آسمانت، حتی نمی‌توانم ادعا کنم. مگر ادعایی هم مانده؟ ولی... . ولی بغص‌هایت را من باریدم. آسمانت که نمی‌تواند ببارد! باریدن کار باران است. خیالت راحت رعد من. حتی اگر تا آخر در پی آسمانت باشی، بغض‌هایت را می‌بارم!​
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

azammahmoud

سطح
0
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Mar
1,206
6,472
مدال‌ها
1
دریا را می‌بینی؟ می‌بینی چطور موج‌هایش را به تن ساحل می‌کوبد؟ شاید دلیل زیبایی‌اش همین است. معشوقه‌ی همیشه صبور دریا تنها زیبایی بخش این آبی بی‌کران است. و گرنه دریا چه فرقی با یک تنگ کوچک دارد؟ هنوز نفهمیده‌ای، اما دریا فهمید. زیبایی دریا به ساحلش است، زیبایی آسمان به ابرهایش و زیبایی تو، به بارانت!​
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: سرین
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین