فایل شده ● سردتر از سرد اثر دنیا ●

[DOonYa]

عنوان: سردتر از سرد
نویسنده: دنیا احمدی
ژانر: درام، عاشقانه، تراژدی
ناظر: @RUBY
ویراستار: DOonya
کپیست: @Tifani
خلاصه:
بی‌‌تو ماندن پر از سرما است، پر از غمِ از دست دادن.
ته‌ِ ماندنِ‌مان این‌جاست، که سال‌ها ایستاده‌ایم.
قرار پر از عشق‌مان، درون خواب‌های رویاگونه شب‌هایمان است.
تورا به کدام امید به دست فردا بسپارم؟
تو در تمام آرزوهای محالِ‌ من جان‌ داده‌ای.​

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[ قوانین - قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[ همگانی - تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید:
[ درخواست تگ - درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[ درخواست جلد - تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[ اعلام پایان - تاپیک اعلام پایان دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[DOonYa]

تو را یاد کردم در سرمای زمستانِ سال‌ها پیش؛
تو ماندی و من، با رفتن جان دادم... .
سوختم و یخ زدم، سوختم و یخ زدم امّا دَم نزدم.
بدون تو ادامه دادم و سرما را با جان‌ و دل خریدار شدم.
سال‌های سال گذشت و برگشتم، امّا تو را نیافتم.
تو برای من، دست نیافتنی‌ترین فرد جهان شدی.

 

[DOonYa]

یادآور آخرین دیدارمان هستم، یادت هست؟
وقتی کنار رودخانه‌ای از آرزوهایم جا گذاشتمت.
تو آن‌جا، زیر خروارها خاک دفن شدی.
دیگر نبودی امّا، در وجودم تویی دیگر می‌زیست.

 

[DOonYa]

تو بر روی این تن هک شده‌ای، در تک‌تک شعرهایم خلاصه شدی.
تو برایم زیباترین، زیبایی در جهانی.
تو درون هرچیزی هستی، در داستان‌های ناتمامِ؛ تمامِ عاشقانه‌ها.
در فریادهای پر درد منی که برای تو خماری می‌کشم.
در عشق میان تمام عشاق.

 

[DOonYa]

در آسمان صاف و آبی رنگِ یک‌روزِ گرم آفتابی.
درون خنکای جویِ‌آب، در سرسبزی درختانِ بلند.
در بلندای کوه‌ یخ، در سوزِ سرمای عصر بهمن ماه.
در آن طعم گس خرمالوی فصل پاییز؛
تو برایم لذتِ چشیدن تمام طعم‌هایی.

 

[DOonYa]

خوشم از وزش باد میان مو‌هایت، و عطرِ خوش باران‌خورده تنت! تو برایم فَرای معجزه‌ای، فراتر از دوست‌ داشتن‌های توخالی؛ بالاتر از هر عشقی در جهانِ هستی.
برایم "تو" همه‌ چیزی...!

 

[DOonYa]

ترسِ سرمای با تو بودن به دلم چنگ می‌زند.
گویی سرمای وجودِ تو مرا به‌کام مرگ می‌کشاند و سرمای سردترین زمستان در برابرش هیچ است.
مرا در گوشه‌ی عزلت‌ِ خویش پیدا کرده‌ای و در کنج دیوارِ تنهایی رها کردی.
کجای دنیا را بگردم و تویی دیگر بیابم؟

 

[DOonYa]

هر دم از بی‌خبری می‌سوزم و دودش در چَشم خودم می‌رود.
له می‌شوم و صدای ناله‌ام عرش خدا را هم می‌لرزاند.
تو را می‌بینم در دور دست‌های دور، تو را نگاه می‌کنم از گوشه‌ی چَشم‌های به‌خون نشسته‌ام؛
تو را دوست دارم با قلبی تکه‌تکه و خون‌آلود.

 

[DOonYa]

چَشم‌هایم به‌ راه خشک شد، تا به کِی در این جاده‌ی پر پیچ‌وخم تنهایی به انتظار آمدنت بِنِشینم؟
تا به کجا جان فدایی سفرِ بی‌بازگشتت باشم؟
چگونه برای خود بخواهمت که استجابت شود دعاهای شبانه‌ام؟