جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {هورِ فروزان چشمانت} اثر •شکوفه‌ی انار کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط hanieh. با نام {هورِ فروزان چشمانت} اثر •شکوفه‌ی انار کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 557 بازدید, 14 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {هورِ فروزان چشمانت} اثر •شکوفه‌ی انار کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع hanieh.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
عنوان: هورِ فروزان چشمانت
ژانر: عاشقانه
اثر: شکوفه‌ی انار و ~Fateme.h~
ناظر: @vian
مقدمه:
ای‌ گلگون خوش اقبال من! تو هم‌چو بذر بوته‌های گلگون رنگ باغ جنت هستی! که روز و شب مشامم‌ را به رایحه‌‌ات فرا می‌خوانی. به راستی، اکنون به مرغوبیت تو را ثنا می‌کنم؛ تا مبادا از حال عاشقانه‌مان غافل شوی و سر به بالین اندوه و نادانی بگذاری! گلِ گلگون رنگِ من، اکنون چشم انتظارت‌ هستم تا که از خواب معشوقه‌ات بیدار شوی و گیسوانم را در آبشار دست‌هایت مرحمت کنی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,432
13,007
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
گل گلگون رنگ من! امروز انگشت‌های سوزانده از مرحمتت‌ را به دور خرمنی از گیسوانم می‌چرخانی، لب می‌گشایی و نجوایی‌ عاشقانه سر می‌دهی و مرا پذیرنده‌ی یک رویای شیرین از جنس تبسم روزگار می‌کنی! در رویاهایم‌ خبری از سرد و گرمی‌های روزگار نیست. در رویا‌هایم هورِ فروزان چشمانت مرا در نظر گرفته و به قصد بوسه بر چشمانِ بی‌فروغم، روز و شب قدم‌هایش را به سویم طی نموده‌!
 
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
می‌خواهم بگویم؛ خسته نشده‌ای؟! پاهایت بر روی سطح گرم و سوزند‌ه خاطرات‌مان به آتش کشیده نشده است؛ تا به وجود غیر واقعی من در آن رویا، خود را برسانی؟ می‌خواهم در گوش‌هایت که هم‌چو نوازده‌ای بی‌صدا‌ست نجوا کنم، کافیست! برای من، تویی‌ که وجودت هم‌چو گل گلگون رنگِ خوش‌عطر است؛ مدت‌های ديرينه‌ای‌ست که ثابت شده‌ای. گل‌ من باقی بمان، وجودت برایم ثابت شده‌ است و نبودت در کنارم مرگی است به نحوه‌ی افسردگی!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
گل گلگون رنگ من! صدایم را می‌شنوی؟ شرمسارم در برابر تو که برایم بساط احساسات را فراهم نموده‌ای و من تنها توانسته‌ام، فعل خواستن را از تو بخواهم. می‌خواهم تا بخواهی که همراه یکدیگر بر تلخی‌های واله‌ تبسم بزنیم و تو بگویی که نه‌ خانی آمده و نه خانی رفته است. اما گاهی این حرف‌ها برای‌مان وصف‌ناپذیراند، از آن که به زبان بیاوریم که هر‌ چه پیش آید خوش آید و به جای دوزخ نگاه، به‌ همدیگر تبسم بزنیم اما همه‌چیز گاهی وصف ناپذیر و غیر قابل انجام است.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
ای گل عشق مرا بپذیر! نادانی‌هایم را به خود مگیر. من به قدری می‌توانم در مقابل رخسار فروزان تو مجنون شوم که عقل‌ها حیران شود. من به قدری می‌توانم برایت تبسم بزنم که در دریای چشمانم غرق شوی اما نمی‌گذارم غرق شوی زیرا خواهان نفس‌های خوش عطرت هستم که گه‌گاهی پوست پیشانی‌ام را نوازش می‌کند. من می‌توانم لحظه‌ای تو را ضایع و لحظه‌ای عشقمان را باطل کنم، اما به راستی این قدرت واله‌ای از جنس شادکامی است که من را خلاف اصول تکبر سوق می‌دهد؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
عطر عشق ز شیدای سیه رنگ دلت می‌شنوم!
شادکامی‌ِ عشق‌ تو، فروزان قلب سپیدم می‌شود
از عشق و رویا بگو که بسی ز عشق تو نومید‌ام
پایان شب است، گر لب بگشایی به نجوا چه شود؟
گر بگویی‌ عاشق و مجنونی‌، شب و روز ثنایت می‌کنم
**‌*‌
شانه‌هایم را مرحمت می‌کنی و تکان می‌دهی تا از رویایی که بودنت در آن الزامی‌ست بیدارم کنی تا که از حال دلم غافل نشوی!
 
موضوع نویسنده

hanieh.

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jan
10
94
مدال‌ها
2
گلِ گلگون رنگ من، آخر به تو چه گویم؟ شکر یا شکایت از تو کنم؟ نیک یا بد بپندارمت؟ مگر تو اصلاً نقصی هم به همراه خود آورده‌ای که شود آن را بهانه نبودن با تو کرد؟! پلک که هم می‌گشایم رخسار خندان تو را می‌بینم. به راستی این همان لذت‌های حقیقی عاشقی‌ست که با لبخندت دلم شاد می‌شود و با غم‌هایت دلم به ویرانی کشیده می‌شود؟! اگر این‌گونه است از خدا می‌خواهم همیشه تبسم‌هایی از ته دل نصیبت کند تا با شادی‌ات دل غم‌ زده‌ام شادکام شود.
 

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,338
مدال‌ها
6
اکنون که لحظه‌های زند‌گی‌ام، ثانیه‌به‌ثانیه‌اش در اختیار توست؛ چیزی می‌خواهم! می‌شود گاهی به مرداب این دل تاریک، سودایی از جنس مرحمت بخوانی؟! می‌شود گاهی اجازه دهی سر بر شانه‌هایت بگذرم و به سرنوشتی که در خیال‌هایم برای خودمان رقم زده‌ام اندیشه‌ کنم؟ یعنی می‌شود لحظه‌ای غرق در عمق نگاه سیه رنگِ پریشانت شوم و نجوای عاشقانه سر دهم؟ یعنی خواهد شد که دست‌هایت را در دست‌هایم بگیرم و میان امواج خوشبختی قهقهه بزنم؟!
 

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار رمان
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,784
15,338
مدال‌ها
6
گل‌ گلگون رنگ من! اکنون می‌خواهم بگویم؛ مدت‌هاست بسیار‌بسیار به لحظه‌های با تو بودن احساس مرحمت ورزيده‌ام! اما تو کجایی که ببینی این دل پیکر مرا نابود ساخته و تکه‌ روحی عاشق بسته‌بندی کرده است تا برای تو ارسال کند. اما گل من، هدیه‌‌ی این دل خجسته را که پس نخواهی زد؟! تکه‌‌ای از وجود من و این دل را که برای توست، دوست خواهی داشت؟ می‌دانی که شب و روز هم‌چو پرنده‌ای شده‌ام که به دنبال لانه‌ی خود می‌گردد؛ اگر بال و پرم گسسته شود و نتوانم پرواز کنم چه کنم؟
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین