فایل شده ● مجنونِ لیلی اثر Zahramohammadi ●

[زرطلا]

عنوان: مجنونِ لیلی
نویسنده: زهرامحمدی
ژانر: عاشقانه
ناظر: @*aram*
ویراستار: @سپید
کپیست: @الههِ ماه؛
مقدمه:
مسکنِ حال سیاهِ این روزهامی.
تلخ‌ترین، حال خوش این شب‌هامی.
گیج و خ.مار این گرگ و میش هواییم؛
سراب زیبای تو، آرامشِ جان من است.
زیبای چشمان تو، کابوس شب‌های من است!
اما مجنون بی لیلی، از وهم و توهم بهتر است.

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[زرطلا]

در این روزگار گاه، می‌خواهم نباشم!
اما اگر باشم...
در آغوشِ تو باشم!
حتی درحال چشیدن طعم مرگ!
بودن لیلی در آغوشِ مجنون لازم است!

 

[زرطلا]

بی‌شک، گیسوان نرم تو...
درازنای عمر من است.
عمر اندکِ مرا نگیر، ای دلبرکم!
عمری که لحظه به لحظه‌اش با تو رقم خورده؛
ارزشش خیلی خیلی بالاتر است.

 

[زرطلا]

چرا نگران حست، نسبت به خود باشم!
زمانی که...
قلبت در دستانم، نگاه گرمت خیره چشمانم و صدای آرامت خطاب به خود، خود من است؛
مجنون، دل‌باخته‌ی لیلی بی‌غم است.

 

[زرطلا]

بوسه بر لبان سرخ تو ای لیلی من!
من مجنونِ تو نباشم، دل به که بسپارم؟
بی شک جز نگاهِ تو، نگاه دیگری دلم را نمی‌لرزاند.
حرامم باشد جز تو نگاهی دلم را بلرزاند!

 

[زرطلا]

عشق تو خلاصه، تمام دیوانگی‌ها است؛
پس نگو که دیوانه بودم و...
با تو عاقل شدم.
چرا که ما همگی مجنون بودیم!

 

[زرطلا]

همه‌ی آدمیزاد شده‌اند، مجنونِ نگاه تو!
اما تو مرا در منجلاب عشق، گرفتار کردی و خودت همانند پروانه‌ای از پیله رها شدی؛
در آخر تقدیر ما شد، همچون لیلی و مجنون!

 

[زرطلا]

باز هم می‌گویم!
گرداب عمیق چشمان آبی تو...
همچون یک روز طوفانی، در اقیانوس آرام است.
همچون، سیاه‌چاله‌ی درون خلسه و باز هم می‌گویم؛ چشمان تو، کابوس این روزهای من است.
چرا که در هر کدام رها شوم، جانم هدف گرفته می‌شود!

 

[زرطلا]

ای لیلی من! ای کسی که مرا، با نگاهش به جنون رساند.
کسی که مرا مجنون کرد؛
کسی که، دیوانگی مرا آشکارا کرد.
دوستت دارم!
تو تنها کاشف عشق در قلب‌ منی، اما چرا این حس واهی را نمی‌خواهم؟