جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● ملول اثر یاقوتِ نیلگون فام؛ و ام کا اچ ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط ام کا اچ p.r با نام ● ملول اثر یاقوتِ نیلگون فام؛ و ام کا اچ ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 646 بازدید, 22 پاسخ و 16 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع ● ملول اثر یاقوتِ نیلگون فام؛ و ام کا اچ ●
نویسنده موضوع ام کا اچ p.r
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ام کا اچ p.r
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,532
مدال‌ها
6
«بسم رب»

SAVE_۲۰۲۴۰۸۰۲_۱۸۰۵۵۹.jpg عنوان: ملول
نویسنده: یاقوتِ نیلگون فام؛، ام کا اچ p.r
ژانر: عاشقانه،‌ تراژدی
ناظر: @DELARAM
ویراستار: @سپید
کپیست: @AsAl°
مقدمه:
دردانه‌ام با این‌که حال دلم از نبودنت همچو موهای زیبای تو پریشان شده است و بختم به سیاهی زلف‌های کوتاهت می‌ماند، هنوزم تو را مانند روزهای اول دوست می‌دارم و یاد تو را مانندِ شیٔ گران‌بها میان صندوقچه‌ی خاطراتم پنهان می‌کنم که مبادا شاخه‌ی حسودی از این کلاغ بدزدد گنجینه‌ی چشم‌نوازش را، با این‌که دلم از نبودنت، از بی‌تفاوتی‌ات، از بودن‌های بی‌‌احساست می‌گیرد و سخت ملول و خسته می‌شوم اما هنوز هم تا پای جان عاشقانه دوستت دارم و منتظر روزی می‌مانم که نگاه جادوگرت این مسحور شده را عاشقانه بکاود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢مدیر ارشد بخش ادبیات🝢
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار موسیقی
ناظر ادبیات
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
May
3,435
12,851
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
گنجشک خیالم که به سوی شاخه‌ات می‌پرد تمام بادهای پاییزی این حوالی پرهای کوچکش را نوازشی از جنس محبت می‌کنند و تمام گل‌های باغ آرزوی وصال گنجشک با تویی که نوید بخش بهار هستی را می‌کنند! گاهی با خود می‌گویم چقدر خوب هستی که طبیعت هم بودن سرشار از مهرت را دوست دارد، من که جای خود دارم.
 
آخرین ویرایش:

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
جنگ‌جوی نامهربان من، که کمر به قتل احساسات من بسته‌ای‌، جایی خوانده بودم که دوری آدم‌ها را از بین نمی‌برد این نزدیکی‌های سرد است که آدم را نابود می‌کند. اگر چه من این حرف‌ها را شنیده بودم اما گمان نمی‌کردم که هر حرفی راست و درست باشد تا این‌که تو آمدی و این عندلیب عاشق را با صداقت حقیقت‌های تلخ آشنا کردی!
 
آخرین ویرایش:

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
می‌دانی، می‌گویند دوری است که دوستی می‌آورد ولی هر چه می‌اندیشم برای من و تو فرقی ندارد که دور باشیم یا نزدیک ما همواره در هاله‌ای از ندیدن‌ها به یک‌دیگر می‌نگریم و ساده از کنار یک‌دیگر می‌گذریم گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته... .
 
آخرین ویرایش:

~Fateme.h~

سطح
5
 
مدیر آزمایشی تالار رمان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
شاعر انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Apr
9,399
10,280
مدال‌ها
6
البته صادقانه بگویم این همیشه تو بودی که قهوه‌ی چشمانت را به هر سو می‌کشاندی، جز به سوی من. کاش می‌دانستی چقدر مشتاق نوشیدن جرعه‌ای آرامش از نگاهت هستم آن‌وقت هیچ‌گاه نرگس‌های زیبایت را از منی که در جست‌وجوی اندکی آرامشم بر نمی‌داشتی و می‌گذاشتی سیر نگاهت کنم.
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,532
مدال‌ها
6
نرگس‌های قهوه‌ای‌اش، مژه‌های تیر مانندش، حقه‌ی بادامی شکلی که مردمک‌های چشمش را قاب گرفته همگی برایم بسان نقاشی‌ای از هنرمندی چیره دست بود که سخت بیننده‌ای را مجذوب جمال و زیبایی خود کرده! ولی گویی او نقاشی‌ای بی‌تفاوت و سرد در گوشه‌ای از نمایشگاه بود که نگاه خسته‌اش را میان انبوه جمعیت می‌گرداند و هر چه زودتر منتظر پایان خیرگی بیننده بر خودش بود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,532
مدال‌ها
6
دردانه‌ام چشمان تو برایم بسان آینه‌ای صاف و شفاف هست که هر وقت در آن می‌نگرم جهان را چند درجه زیباتر از قبل می‌بینم گویی که با نگاه کردن به تو عینک زیبایی بر چشم زده ‌و با چشمانی بازتر به زیبایی‌های جهان می‌نگرم تو برایم تجلی زیبایی آفریده‌های خداوند بر روی زمینی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,532
مدال‌ها
6
این قوی‌ترین آدم‌هایند که قوی‌ترین ضربات را بر جسم و روحمان می‌زنند. منظورم از قوی قدرت جسمانی نیست بلکه قوی از نظر عاطفه و احساس یعنی اگر کسانی که بیشتر دوستشان داریم و از آنها توقع نداریم که به ما ضربه‌ای بزنند، چنین کاری انجام بدهند درد آن از زندگی در آتش هم بیشتر است. حالا خودت حساب کن ببین چند بار بیشتر از آتش مرا زجر داده‌ای.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ام کا اچ p.r

سطح
5
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
Jun
2,607
15,532
مدال‌ها
6
نمی‌دانم چه تعریفی از عشق دارم ولی می‌دانم عاشق بودن یعنی این که در قهوه‌ی چشمان یک نفر طوری غرق شوی که فال نگاهت فقط چهره‌‌ی زیبای او در بی‌آید!
تو چه؟ تعریفی از عشق داری یا نه؟! شاید هم گمان می‌کنی ‌عشق همان نگاه‌های سرد و بی‌تفاوتی‌ست که گه‌گاهی به قرص صورت دیگران می‌اندازی اگر این‌گونه باشد پس من چقدر خوشبختم که ‌‌گه‌گاهی مهمان قاب بادامی چشمانت می‌شوم!
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین