مطالب طنز 😂 خندوانه 😂

[حنا نویس]

🔹️عصر حجر!!
🔹️عصر ارتباطات!!
🔹️عصر اطلاعات!!
🔹️عصر فن آوری!!
🔹️عصر تکنولوژی!!
🔹️عصر دیجیتال!!!


🔹️همه اینا ثابت میکنه که پیشرفت بشر همیشه در عصر اتفاق میفته و از صبح زود بیدار شدن هیچکس به جایی نمیرسه!!!
پس تا لنگ ظهر بخوابید! !!!!😜😁😂😂😂
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[حنا نویس]

افسر داشته امتحان رانندگی میگرفته.
از حیف نون میپرسه:اگه یه نفر وسط خیابون بود،
بوق میزنی یا چراغ؟
حیف نون میگه:برف پاک کن جناب سروان!
افسر تعجب میکنه،
میپرسه:یعنی چی؟
یارو میگه:جناب سروان،
یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف
😂🤣😂

 

[حنا نویس]

🔶️یه روز فرشته دست راستم با عصبانیت نگاه کرد
گفت: حداقل یه ثواب کن ببینم خودکارم جوهر داره یا نه😄😂😂😂

 

[حنا نویس]

🔶️امروز رفته بودم پشت بوم که آنتن تلویزیون رو تنظیم کنم، با موبایلم شماره خونه رو گرفتم به مامانم میگم:
الو، مامان خوبه؟
مامانم هم میگه :مرسی همه خوبن شما خوبین؟ خانواده خوبن؟
ببخشید بجا نیاوردم ۰۰۰😂😂😂😐

 

[حنا نویس]

داداشم تعریف میکرد و میگفت: سرباز بودم.

گفته بودن موقع خشم شب که تیر اندازی کردن بخواب زمین و هر آیه ای که بلدی رو بلند بخون


منم که استرس گرفته بودم همه چی یادم رفته بود، از ترس داد میزدم؛ النظافة من الایمان! 😂😂😂😂😐

 

[حنا نویس]

معلم تاریخ : حکومت مغول ها از کجا تا کجا بود ؟

دانش آموز: آقا مطمئن نیستم ولی فکر کنم از
صفحه ۱۵ تا ۲۶ 😂😂😂

 

[حنا نویس]

i

دیشب دیر اومدم خونه...
بابام گفت کجا بودی؟

گفتم خونه دوستم
برداشت به ۱۰ تا از دوستام زنگ زد...

دمشون گرم هر ۱۰ تاشون گفتن خونه ما بود...😂

دو تاشون که گفتن الان اینجاست خوابه خسته است بیدارش نمیکنیم... 😂😂😂

من حیرون مرام اون دوستمم که سنگ تموم گذاشت گفت...

اینجاست داره نماز میخونه بعد نماز میگم تماس بگیره باهاتون😂😂


بابام😐😐😐😐

من😌😌😌😌

 

[حنا نویس]

اومدم خونه عمم ...

مامانم زنگ زده میگه:
یه سوال میپرسم تابلو نکن فقط با آره یا نه جواب بده باشه؟؟؟؟؟
میگم باشه.

میگه حالا بگو اونجا چه خبره؟😐😐😐🤔🤔🤔😂😂😂😂

‌‌‌‌‌‌‌‌

 

[حنا نویس]

دیشب ساعت ۲ ی شماره ناشناس بهم زنگ زد
من: بله؟
سلام منزل آقای پفک نمکی؟
من: بله بفرمایید
ببخشید بروسلی خونه ست؟
من: بله خودم هستم بفرمایید
یهو قطع کرد...
خب برادر من بلد نیستی غلط کنی غلط میکنی که غلط کنی!!!😂

 

[حنا نویس]

معلم به شاگرد :

من دویدم، تو دویدی، او دوید،

مال چه زمانیه؟


شاگرد: مال زمانی كه سر كوچه نذری میدن.😂🤣😐