جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

نوشته‌های نمایه جدید

درود
به رمان بوک خوش اومدید
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Atefe_9883
A
Atefe_9883
مچکرم لطف کردین
نیاز به کمی راهنمایی دارم
MAHROKH
MAHROKH
هر سوالی داشتید در خدمتم
درود عزیزم
تمایل داری به تیم نقد بپیوندی؟ تمام آموزش‌ها داده میشه
shilo
shilo
سلام عزیزم بله
MAHROKH
MAHROKH
با من خصوصی بزن
کتاب برباد رفته مارگارت میچل رو شروع کردم به خوندن و هنوز در قسمت مقدمه‌شم. یه چیزای شگفت‌انگیزی از نویسنده و نحوه نوشتن این رمان گفته که سرم داغ کرده از هیجان.
ده سال از شروع به نوشتن رمان تا انتشارش طول کشیده و جالبه تمام ده سال رو مارگارت فقط روی همین یه کتاب وقت گذاشته و به طرز جنون‌آمیزی فقط می‌نوشته
جالبه که نوشتن رو از فصلهای وسط رمان شروع کرده و بعد آخرش رو نوشته، سالها صرف نوشتن و بازنویسی کرده و وقتی بالاخره به شوهرش گفته «تمومش کردم» در واقع هنوز فصل اولش رو ننوشته بوده، یعنی رمانش اول پایان یافته و بعد به آغاز رسیده.😳
میگن تمام طول روز مشغول نوشتن بوده و هر ک.س به دیدنش میومده بین یه خروار برگه و کاغذ احوالش رو می‌پرسیده، عادت داشته خط ریز و بدون فاصله می‌نوشته و هر دو روی کاغذ رو کامل سیاه می‌کرده و هر فصل رو که می‌نوشته داخل یه پاکت میذاشته و بعد اصلاحات و اضافات مدنظرش رو میومده روی همون پاکت مینوشته و گاهی دو روی پاکت هم سیاه میشده و در آخر پاکتها رو کنار میزش میچیده، پاکتها کم‌کم اینقدر روی هم انباشته شدن که اونایی که به دیدنش میومدن به عنوان جای نشستن ازش استفاده میکردن. بعدها همه‌ی خونش پر میشه از پاکتها، نوشته بود حتی توی توالت و کمد لباس هم پاکت میچیده(فکرشو بکن!)😁
و جالبتر این که تنها خواننده رمانش شوهرش بوده و وقتی تعریف نوشتنش به گوش یکی از ناشران برتر میرسه و ناشر برای دعوت به همکاری میره سراغش نوشتن رو تکذیب میکنه و میگه من اصلا بلد نیستم بنویسم، اما اون ناشر اینقدر اصرار میکنه که مارگارت برای اینکه از سرش باز کنه، یه کوه از پاکتهاشو بهش میده که البته فقط قسمتی از نوشته‌هاش بوده و نظم خاصی نداشتن، به صورت پراکنده از قسمتهای مختلف رمان، که اونو هم فرداش پشیمون میشه و از ناشر میخواد برشون گردونه اما ناشر گوش نمیده، خلاصه هر ک.س میخونه کیف میکنه و در نهایت مارگارت راضی میشه و باز رمان رو بازنویسی و اصلاح میکنه و بالاخره برباد رفته منتشر میشه و روز اول رکوردهای فروش رو جابه‌جا میکنه
Leila Moradi
Leila Moradi
امیدوارم بشه تاراجان
خیلی خوبه و برای انجمن کتاب هم لازمه
  • بزن قدش
واکنش‌ها[ی پسندها]: Tara Motlagh
دردانه
دردانه
باید کتابهای کم حجم رو انتخاب کرد
تا زودتر بشه به نتیجه رسوند
کتابهای دولت‌آبادی چند ماه طول میکشه تا تموم بشه
باید اونقدر کوتاه باشن که یه هفته ای بشه هم خوندش هم در موردش بحث کرد
نظر من روی داستان کوتاه هست، یه داستان انتخاب بشه، خونده بشه بعد توی یه روز مشخص اونایی که خوندن بشینن به تبادل نظر درموردش تا یه حاصلی هم داشته باشه
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: Leila Moradi
Leila Moradi
Leila Moradi
آره دقیقاً
بالا پایین