جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نوشته‌های نمایه جدید

عاشق نباشی حس باران را نمیفهمی
فرق قفس با یک خیابان را نمیفهمی
عاشق نباشی میروی در جاده ها اما
معنای فصل برگ ریزان را نمیفهمی
عاشق نباشی زندگی بی رنگ و بی معناست
درد درون چشم انسان را نمیفهمی
در شعرها دنیای از اسرار پنهان است
عاشق نباشی درد پنهان را نمیفهمی
عاشق نباشی فصل پاییز و بهار حتی
زیبایی فصل زمستان را نمیفهمی
به هر پنجره چه اندازه آسمان می‌رسد ؟

صبح بخیر
منم زیبا
که زیبا بنده‌ام را دوست می‌دارم
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه می‌جویی؟
تو با هر ک.س به غیر از من چه می‌گویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا، من خدایی خوب می‌دانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی. یا خدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک‌آلوده‌ات را دوست می‌دارم
طلب کن خالق خود را. بجو ما را، تو خواهی یافت
که عاشق می‌شوی بر ما و عاشق می‌شوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته می‌گویم، خدایی، عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم. تویی والاترین مهمان دنیایم.
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم، بر خودم احسنت می‌گفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه‌ات را گرچه بشکستی، ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که می‌ترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور
آن نامهربان معبود، آن مخلوق خود را.
این منم پروردگار مهربانت. خالقت. اینک صدایم کن مرا با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته‌ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته‌ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی‌ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو، جز من ک.س دیگر نمی‌فهمد. به نجوایی صدایم کن. بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسب‌های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گام‌های مانده‌اش با من
تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می‌گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد

کیوان شاهبداغی
درون‌مایه‌ی هر داستان مربوط به خود آن داستان خاص است که در نهایت سعی دارد بازتاب‌دهنده‌ی بهترین جهان‌بینی و بینش باشد؛ لااقل در آن موقعیت و جهانی که خود داستان در آن اتفاق می‌افتد.

احمدرضا سلیمانی
بالا پایین