یک آن شد؛ این عاشق شدن. دنیا؛ همان یک لحظه بود.
آن دم که چشمانش مرا؛ از عمقِ چشمانم، ربود.
وقتی که من عاشق شدم؛ شیطان، به نامم سجده کرد!
آدم؛ زمینی تر شد و عالم، به آدم سجده کرد.
من بودم و چشمان تو، نه آتشی وُ نه گلی…
چیزی نمیدانم؛ از این دیوانگی وُ عاقلی...
افشین یداللهی
آن دم که چشمانش مرا؛ از عمقِ چشمانم، ربود.
وقتی که من عاشق شدم؛ شیطان، به نامم سجده کرد!
آدم؛ زمینی تر شد و عالم، به آدم سجده کرد.
من بودم و چشمان تو، نه آتشی وُ نه گلی…
چیزی نمیدانم؛ از این دیوانگی وُ عاقلی...
افشین یداللهی
باقی رنگا که سرجای خودشونن❤️😉