جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نوشته‌های نمایه جدید

سلام
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: حیات
اوین
اوین
من زیبایی‌های زیادی دیده ام
اقیانوس‌ها و کوه ها، ستاره ها و دشت‌ها
معماری‌ها و شاهکارهای هنرمندانه…
اما تو جز ، باشکوه‌ترین و جذاب ترین زیبایی های جهانی و برای همیشه خواهد بود. روزت مبارک
haji dayi
haji dayi
بوس بهت اوینم
خیلی ممنون
روز توهم مبارک🫂💐
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
سلام
سلام عزیزان من نویسنده ی تازه کارم و دوست دارم تو ژانر مذهبی و عاشقونه کار کنم،از به طرف تو موضوعات مافیایی هم خیلی کاره ام....

ولی الان می‌خوام اولین رمان زندگیمو تو ژانر مافیایی شروع کنم ولی موضوع خاصی ندارم ...

یه ایده میتونین بدین؟؟
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین و حیات
اوین
اوین
تصورش که اشکالی نداره
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: حیات
اوین
اوین
ما خودمون می دونیم کجاییم و‌ چه اوضاعی داریم

اما تصور زندگی در بهشت که اشکالی ندارد

وصف العیش....
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: حیات
حیات
حیات
زیبا بود..
  • گل
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین
خوبی عزیزم
سلام عزیزم
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: STARLET
Serenya
Serenya
قسمت اعلام پایان رو چک کن بی زحمت از خیلی وقت پیش گفتن بعد هنوز انتقال داده نشده منم دسترسی به تالار ویرایش ندارم که اوکی کنم
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: STARLET
میان هیاهوی جهان، عشق یعنی تو؛ یعنی سکوتی که از حضورت لبریز است
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن چو عارض رخ روز
سواد زلف سیاه تو هست ظلمت داج
دهان شهد تو داده رواج آب خضر
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو درد دل ای جان نمی رسد به علاج
چرا همی شکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که باشد به نازکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و بر به هیات عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
کمینه ذره خاک در تو بودی کاج
هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است
که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد
به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را
که صدر مجلس عشرت گدای رهنشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان
که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد
بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است
که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
و گر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشق مفلس
بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
هر ک.س که این ندارد حقا که آن ندارد
با هیچ ک.س نشانی زان دلستان ندیدم
یا من خبر ندارم یا او نشان ندارد
هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است
دردا که این معما شرح و بیان ندارد
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
ای ساروان فروکش کاین ره کران ندارد
چنگ خمیده قامت می خواندت به عشرت
بشنو که پند پیران هیچت زیان ندارد
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز
مسـ*ـت است و در حق او ک.س این گمان ندارد
احوال گنج قارون کایام داد بر باد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان
کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
ک.س در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
زیرا که چون تو شاهی ک.س در جهان ندارد
بالا پایین