جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

نوشته‌های نمایه جدید

گفتم که این دل را دگر بندی به ک.س نسپارم…

تا چشمکی از تو دیدم، عقل و هوش از کف سپردم
دیدَنَت‌حآلِ‌مَرآیِکجورِدیگَرمیکُنَد حآلِ‌یِک‌دیوآنِه‌رآدیوآنِه‌بِهتَرمیکُنَد
‏مولانا نمیگه دوست دارم! میگه: گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم! داروی دردم گر تویی در اوج بیماری خوشم🫀️
‌ ای آنڪه همه بود و نبودم شده ای هم قبله و هم ذڪر سجودم شده ای با بودنٺ این دل شده آرامشِ محض پنهان چه ڪنم ڪل وجودم شده ای...!! ‌️
  • بزن قدش
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: اوین و پژواک خاموشی
پژواک خاموشی
پژواک خاموشی
ای آن‌که نفس، نام تو را می‌خوانَد،

لبخند تو آرامش جان خسته‌ام است…

بودنت خلاصه‌ی همه‌ی “داشتن‌ها” و “خواستن‌ها”ی من شده‌ای.
  • لاو
واکنش‌ها[ی پسندها]: Umbrella Bliss
از عمق تاریک خاک، دانه‌ای سخت کوشید تا سر برآورد، و سرانجام جوانه‌ای سبز با شوق به هوای تازه سلام کرد. خورشید گرمی اولین روزش را به برگ‌های کوچکش تقدیم کرد و وعده‌ای از شکوفایی در آینده به دلش داد. اما پیش از آنکه سایه ابر و بادی لطیف را لمس کند، گامی ناگهانی او را به اعماق زمین بازگرداند. ردپای کودک، تنها یادگاری از آن نبرد پرهزینه برای وجود بود و آن تلاش برای زندگی در سکوت دفن شد.
بالا پایین