بلند میشود
همانطور که بارها انجامش داد
فقط هربار پختهتر از قبل
خانمشایداینبارهمبلندشد!
چه جملهی ترسناکی؛ دوباره بلند شد. انگار دوباره بیدار شد یا شایدم دوباره شد همون هیولایی که ۳سال و ۳ماه خوابیده بود.
ایستاد وسط مسیر زندگی
تنها!
ناراحت!
ساکت!
مرموز!
امیدوار!
برنده!
تیز....
حتی روی زمین نماند تا زخمهایش خوب شوند. به راستی یک زن بود! با زخم ادامه دادن اورا به اینجاکشاند. با خونی که میجوشید و بیرون میزد....
من که خوب میدانم قصد او چیست! با خون سیاه و تیرهای که از زخم هایش بیرون ریخته بود زهر درست خواهد کرد.
و انرا به دشمنانش خواهد خوراند! بالاجبار بالاجبار بالاجبار!
هیچکس از این زهر خونین و خوردن آن نمیتواند فرار کند.
فقط باید منتظر باشید! او به سراغ شما خواهد آمد. نوبت توهم خواهد رسید. تک به تک به شما سر میزند. کمی مینشیند، تو با خود فکر میکنی پس زخمی که به او زدم کو! تو در تاریکی زدی و او در روشنایی جبران خواهد کرد! خون همان زخم را برایت نوشیدنی میکند.
قبل از فرشتهی مرگ خواهد آمد. حتما میاید.....
;Coming back soon

واکنشها[ی پسندها]: رستاخیز