دلم برات تنگ شده… نه اونجوری که بشه گفت، نه اونجوری که بشه نوشت.
یه دلتنگیِ آروم و عمیق، مثل بغضی که هیچوقت نمیریزه.
هر چی ساکتتر میمونم، دلم بیشتر فریاد میزنه.
هر جا میرم، یه گوشه از خاطرات تو هست…
تو خندهی مردم، تو بوی بارون، حتی تو سکوت شب که هیچ صدایی نمیاد جز تپش دلم.
کاش یه بار دیگه فقط بتونم ببینمت،
نه برای حرف زدن، فقط برای اینکه بدونی… هنوز دلم همونجاست که گذاشتی.
11.18