جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره حرف "ش"

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Tara Motlagh با نام مشاعره حرف \"ش\" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 11,215 بازدید, 446 پاسخ و 8 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره حرف \"ش\"
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی
در دست ک.س نیفتد زین خوبتر نگاری

هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری

چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی
کم غایت توقع بوسیست یا کناری

می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امّید نوبهاری

در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری

چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردیّ و سخت دردی کاریّ و صعب کاری

هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
شهریست پرظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری

چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی
در دست ک.س نیفتد زین خوبتر نگاری

هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب
بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری

چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی
کم غایت توقع بوسیست یا کناری

می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب
سال دگر که دارد امّید نوبهاری

در بوستان حریفان مانند لاله و گل
هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری

چون این گره گشایم وین راز چون نمایم
دردیّ و سخت دردی کاریّ و صعب کاری

هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی
مشکل توان نشستن در این چنین دیاری
مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن 😍
خیلی این وزنو دوست دارم
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شد کویت ای شمع چگل اردوی جان کریاس دل
چون میکشی چندین مهل در بحر خون مشتاق را

تاراج دلها میکنی در شهر یغما میکنی
بر خسته غوغا میکنی نشنیده‌ئی یاساق را

در پرده از ناراستی راه مخالف میزنی
بنواز باری نوبتی چون میزنی عشاق را

ای ساقی سوقی بیار آن آفتاب راوقی
باشد که در چرخ آوریم آنماه سیمین ساق را

هر صبحدم کاندر غمش جام دمادم در کشم
چشمم بیاد لعل او در خون کشد آیاق را

گفتم که یک راه ای صنم بر چشم خواجو نه قدم
گفت از سرشک دیده‌اش پرخون کنم بشماق را
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شد کویت ای شمع چگل اردوی جان کریاس دل
چون میکشی چندین مهل در بحر خون مشتاق را

تاراج دلها میکنی در شهر یغما میکنی
بر خسته غوغا میکنی نشنیده‌ئی یاساق را

در پرده از ناراستی راه مخالف میزنی
بنواز باری نوبتی چون میزنی عشاق را

ای ساقی سوقی بیار آن آفتاب راوقی
باشد که در چرخ آوریم آنماه سیمین ساق را

هر صبحدم کاندر غمش جام دمادم در کشم
چشمم بیاد لعل او در خون کشد آیاق را

گفتم که یک راه ای صنم بر چشم خواجو نه قدم
گفت از سرشک دیده‌اش پرخون کنم بشماق را
از شعر خواجو غافل نشید😅
 

نیما نصر

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
May
657
5,016
مدال‌ها
2
شبی آن سیاه گیسو بگشاد راز با من

که مرا است آشنائی به سرای آرزوها
 

pen lady

سطح
2
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
Aug
701
6,024
مدال‌ها
5
شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود
هر کی خورد خون خلق زشت و سیه دل شود
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,152
مدال‌ها
3
شوریده دل به سی*ن*ه به عنوانِ کارگر

شورید و گفت جانِ من و جانِ کارگر

شاه و گدا فقیر و غنی کیست آنکه نیست

محتاج زرع زارع و مهمان کارگر

سرمایه‌دار از سرِ خوان رانَدَش ز جور

با آنکه هست ریزه‌خورِ خوان کارگر

در خز خزیده خواجه، کجا آیَدَش به یاد

پای برهنه، پیکرِ عریان کارگر

با آنکه گنج‌ها بَرَد از دست‌رنج وی

پامال می‌کند سر و سامان کارگر

آتش به جان او مزن از باد کبر و عجب

ای آنکه همچو آب خوری نان کارگر

ترسم که خانه‌ات شود ای محتشم خراب

از سیل اشک دیده گریان کارگر

یا کاخ رفعت تو بسوزد ز نار قهر

از برق آه سی*ن*ه سوزان کارگر

کی آن غنی که جمع بود خاطرش مدام

رحم آورد به حال پریشان کارگر

ای دل فدای کلبه بی‌سقف بذرکار

وی جان‌نثار خانه ویران کارگر
فرخی یزدی شعراش خیلی جالب و پر مفهومن👌
تا آخرین لحظه عمرش جنگید برای وطنش🙂👌
 
آخرین ویرایش:

پرتوِماه

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
8
107
مدال‌ها
2
شب‌های مه گرفته‌ی مرداب بخت من
ای ماه جای رقص درخشنده‌ی تو نیست
 
بالا پایین