مشاعره مشاعره با حرف" ع"

[پایان]

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر
ای كه در قول و عمل شهره بازار شدی​

 

[Tara Motlagh]

عاشقم
اهل همین کوچه بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا
کوچه کجا
پنجره باز کجا
من کجا
عشق کجا
طاقتِ آغاز کجا
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست
از آن پنجره باز
از آن لحظه آغاز
از آن چشمِ گنه کار
از آن لحظه دیدار
کاش میشد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگيرم

 

[Raaz67]

عاشقم
اهل همین کوچه بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی
تو کجا
کوچه کجا
پنجره باز کجا
من کجا
عشق کجا
طاقتِ آغاز کجا
تو به لبخند و نگاهی
منِ دلداده به آهی
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی
گُنه از کیست
از آن پنجره باز
از آن لحظه آغاز
از آن چشمِ گنه کار
از آن لحظه دیدار
کاش میشد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب
تو را تنگ در آغوش بگيرم

عاشقی مقدور هر عیاش نیست

غم کشیدن صنعت نقاش نیست
(آفرین چه شعر قشنگی انتخاب کردی من که عاشقشم خاطراتمو زنده کردی)

 

[amir mohamad]

عشق بر شانه ی هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه ی کوتاه به هم می ریزد

 

[Serenya]

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

 

[پایان]

عقل یک‌دل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

 

[Raaz67]

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

 

[پایان]

عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیل
که تو ای عشق همان پرسش بی زیرایی

 

[Raaz67]

عکسِ رویِ تو چو در آینهٔ جام افتاد

عارف از خندهٔ مِی در طمعِ خام افتاد

 

[amir mohamad]

عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد
سیلاب نپرسد که در خانه کدام است