مشاعره بیایید حرف دلمان را با مشاعره بیان کنیم

[پایان]

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی‌ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته‌ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم

 

[Tara Motlagh]

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

 

[Raaz67]

مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد

 

[Tara Motlagh]

تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش
عشق آسان بود اما من نمی‌فهمیدمش

 

[پایان]

شمع سوزان توام اينگونه خاموشم نكن
از كنارت رفته ام اما فراموشم مکن

 

[hananh_z]

شمع سوزان توام اينگونه خاموشم نكن
از كنارت رفته ام اما فراموشم مکن

نبايد بستن اندر چيز و ک.س دل
که دل برداشتن کاريست مشکل
سعدي

 

[نیما نصر]

جایی که گذرگاهِ دلِ محزونست
آن جا دو هزار نیزه بالا خونست

لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند
مجنون داند که حالِ مجنون چونست

 

[Meliss]

خواهم که به خلوتکده از همه دور؛
فقط من باشم و من باشم و من باشم و من... .

 

[ill_mah]

گفتم:هنوز هم شعر می خوانی ؟گفت:کمتر!گفتم:رنسانس ادبی شده است, کلی شاعر جدید داریم !خنده اش گرفت.
گفت:می دانم, همه شاعر شده اند!گفتم: از سر دلتنگی است شاید!گفت:شاید,اما شعر قدیم چیز دیگری است,زندگی دارد, بوی عشق می دهد،می فهمی که؟!اندوه صدایم را خوردم و گفتم:حق با توست,لیلی این روزها,بی وفاتر و حتی دورتر شده است...
خندید و نگفت:شعری بخوان برایم! و نگفتم: چقدر, چقدر در شعر های من زنده است و چقدر دلتنگی این روزها, با نبودنش عجین شده است. ..
آرزو یزدانی

 

[ام کا اچ p.r]

«نم نگاهی و گاه آهی»
این بود زندگی؟!