جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

مشاعره مشاعره با حرف " خ "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط mobina01 با نام مشاعره با حرف \" خ \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 12,397 بازدید, 550 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" خ \"
نویسنده موضوع mobina01
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط amir mohamad

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام

مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام

بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام

می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام

هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
خانمان‌سوز بوَد آتش آهی، گاهی
ناله‌ای می‌شکند پشت سپاهی، گاهی

روشنی‌ بخش از آنم که بسوزم چون شمع
رو سپیدی بوَد از بخت سیاهی، گاهی
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,151
مدال‌ها
3
خسته‌ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی‌دلیل، این سقوط ناگزیر

آسمان بی‌هدف، بادهای بی‌طرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر

ای نظارهٔ شگفت، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر، ای هنوز بی‌نظیر!

آیه آیه‌ات صریح، سوره سوره‌ات فصیح!
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی‌امان
مثل لحظه‌های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!

از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور، دیدمت ولی چه دیر!

این تویی در آن طرف، پشت میله‌ها رها
این منم در این طرف، پشت میله‌ها اسیر

دست خستهٔ مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خسته‌ام از این کویر!
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
خوبی از اندازه بیرون می‌بری انصاف نیست
دشمنِ جان بودن و شیرین‌تر از جان زیستن

دیده پر اشک و زبان پر شُکر، مشکل حالتی‌ست
با چنین نازک‌دلی‌ها سخت‌پیمان زیستن
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت
وجود خسته‌ام از عشق بی‌خبر می‌گشت

همای شخص من از آشیان شادی دور
چو مرغ حلق بریده به خاک بر می‌گشت
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
242
1,331
مدال‌ها
3
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد
آرزومند نگاری به نگاری برسد
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,062
مدال‌ها
2
خنده کی کرده حکایت ز دل شاد کسی
گاه ویران کندت خاطره و یاد کسی

دل به بازوی خودت خوش کن و زانوی خودت
کی کسی میرسد امروز به فریاد کسی
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,765
46,779
مدال‌ها
7
خلوت چه احتیاج بُوَد عزلتِ مرا؟
فانوس‌وار خلوتِ من پیرهن بس است
 
بالا پایین