- Sep
- 1,442
- 4,062
- مدالها
- 2
خوش است از همه با هر زبان روایت عشقخُرم آن روز کز این منزِل ویران بروم
راحتِ جان طلبم وز پِیِ جانان بروم
نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی
تا درِ میکده شادان و غزل خوان بروم:)
ولی روایت آن چشم مهربان خوشتر
ز عشقهای جوانی عزیزتر دارم
تو را، که گرمی خورشید در خزان خوشتر
منزوی