- Sep
- 1,442
- 4,062
- مدالها
- 2
ایام چو من عاشق جانباز نیابدحال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوب ویرانم، نفهمیدی مرا
دلداده چنو دلبر طناز نیابد
از روی نیاز او همه را روی نماید
یک دلشده او را ز ره ناز نیابد
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!ایام چو من عاشق جانباز نیابدحال دل پرسیدی و گفتم که خوبم بارها
خوبم اما خوب ویرانم، نفهمیدی مرا
با کمال قرب از جانان دل ما غافل استتوان گفتن آن راز جاودانی نیست!
تصوری هم از آن باغ ارغوانی نیست!
پُر از هراس و امیدم، که هیچ حادثهای
شبیه آمدن عشق ناگهانی نیست
زِ دست عشق به جز خیر برنمیآید
وگرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست!
درخت ها به من آموختند: فاصلهای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست
به روی آینه ی پُر غبار من بنویس:
بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
مرا گویی: مشو غمگین، که غمخوارت شوم روزی
ندانم آن، کنون باری، مرا غم خوار میداری
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک