درخواست •° تعیین ناظر و تأیید اثر°•

[شاهدخت]

نام اثر:متانویا
نویسند: فاطیما
ژانر: تراژدی، جنایی، عاشقانه
خلاصه:
توی زبان یونانی کلمه ای هست به اسم متانویا؛ به معنای سیر تغییر و تحول توی باور ها یا روش زندگی. درواقع مثل یه معجزه، یه نور توی تاریکی که مسیر زندگی رو تغییر میده.

اون دختر خسته تر و شکسته تر از چیزی بود که کوچیک ترین امیدی به این معجزه داشته باشه، ولی دقیقا جایی که انتظارشو نداشت تونست اون نور و توی تاریکی مطلق اطرافش پیدا کنه؛ البته درواقع نور بود که اون و پیدا کرد.

نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تایید: @MAHRO.
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تایید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت​

 

[RPR"]

نام اثر: زوال خطا
نویسند: سونیا و الهام
ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه
@ElhaM

 

[شاهدخت]

نام اثر: زوال خطا
نویسند: سونیا و الهام
ژانر: جنایی، معمایی، عاشقانه
@ElhaM

نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تایید: @Negin jamali
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تایید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت​

 

[DLNZ]

درود؛
عنوان: تله‌ی مرگبار
ژانر: تریلر، معمایی

 

[شاهدخت]

درود؛
عنوان: تله‌ی مرگبار
ژانر: تریلر، معمایی

نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تایید: @SPEED
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تایید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت​

 

[YAMUR]

درود
عنوان: سلن
ژانر: تراژدی، عاشقانه، معمایی

 

[شاهدخت]

درود
عنوان: سلن
ژانر: تراژدی، عاشقانه، معمایی

نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تایید: @MAHRO.
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تایید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت​

 

[RPR"]

سلام
عنوان: انتقام
ژانر: معمایی، عاشقانه، اجتماعی

 

[شاهدخت]

سلام
عنوان: انتقام
ژانر: معمایی، عاشقانه، اجتماعی

نویسنده عزیز با درخواست شما موافقت شد.✓
ناظر تایید: @_nazanin_
°چنان چه پس از هفت روز ناظر تایید با شما خصوصی تشکیل نداد به کادر مدیریت اطلاع دهید°
@شاهدخت​

 

[YASNA.B]

برای درخواست ناظر تایید، عنوان اثر را ذکر کنید. ​

عنوان: صومعه
ژانر: اجتماعی
خلاصه:
تا زمانی که پدر در این دنیا بود، عشق بود، محبت بود، زندگی بود و خبری از دعوا و تنش نبود. پدر که رفت، جای جای زندگیمان را دعوا و تنش پر کرد و خانه‌ی اجدادیمان، در آتش کینه و نفرت خواهر و برادریمان سوخت. پدر که رفت، هیچ عروسی در این خانه خوشبخت نشد و هیچ لبخندی به روی لب‌هایمان بازنگشت.