جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

ادبیات نوشتاری قصه کودکانه میمون شیطون

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان توسط Puyannnn با نام قصه کودکانه میمون شیطون ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 272 بازدید, 13 پاسخ و 1 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات نوشتاری و صوتی کودکان
نام موضوع قصه کودکانه میمون شیطون
نویسنده موضوع Puyannnn
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Puyannnn
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
اشلی، خرگوش مهربون، سه تا دوست جدید پیدا کرده بود! تامی، سوفی و جاش! امروز اشلی داره با سوفی توی حیاط خونه‌ی سوفی بازی میکنه!


سوفی با خنده گفت:

اشلی! میبینم که امروز خشکی!!

آخه میدونید! دفعه‌ی پیش، اشلی توی یک چاله‌ی آب افتاده بود و حسابی خیس شده بود!

اشلی خندید و گفت:

آره امروز خشک خشکم! ممنون که اون دفعه بهم کمک کردی از چاله بیام بیرون!


سوفی و اشلی زیر درخت نشسته بودن و بازی میکردن که یک دفعه پالام! یک چیزی از بالای درخت روی زمین افتاد!

اشلی پرسید:

این دیگه چیه؟!

سوفی با تعجب جواب داد:

من واقعا نمیدونم!


پالام!

پالام!

دو دفعه‌ی دیگه هم این اتفاق افتاد!

سوفی گفت:

این جا رو ببین اشلی!

اشلی نزدیک رفت و با دقت نگاه کرد! سوفی داشت به چیزی اشاره میکرد!! ای وای! اون یه پوست موزه!


اونا دو تا پوست موز دیگه هم روی زمین پیدا کردن!!

پالام!

یه پوست موز دیگه از درخت افتاد! اما این بار درست افتاد روی سر سوفی! سوفی حسابی چندشش شد!


سوفی و اشلی صدای خنده شنیدن! اونا به بالای درخت نگاه کردن! فکر میکنید اونا چی دیدن؟ بله! یک میمون! یک میمون خیلی خیلی شیطون! اسم این میمون بوبا بود!


سوفی گفت:

آهای تو که اون بالایی! داری چی کار میکنی؟!

اما بوبا هیچ جوابی نداد و فقط خندید!

پالام!

اون یک پوست موز دیگه به پایین پرت کرد! این دفعه پوست موز افتاد روی سر اشلی!


سوفی و اشلی خیلی ناراحت بودن! این میمون خیلی شیطونه! چرا همش پوست موز روی زمین میندازه؟! چرا همش پوست موز روی سر اونا پرت میکنه؟!


اشلی گفت:

زود باش بیا پایین ببینم میمون شیطون!

سوفی گفت:

آره! زود باش! تو باید بیای پایین و کمک کنی که این آشغال‌ها رو از روی زمین برداریم!

اما بوبا اصلا گوش نمیداد! اون فقط میخندید! تازه اون شروع کرد روی شاخه‌ی درخت تاب بخوره که ناگهان…
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
بوبا دستش سر خورد و افتاد روی زمین! این دفعه یک میمون شیطون به جای پوست موز از روی درخت پرت شد پایین!

اون تکون نمیخورد! اوه! نکنه که بوبا صدمه دیده؟!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
اشلی و سوفی حسابی ترسیده بودن! درسته که اونا به خاطر پوست موزها عصبانی بودن، اما اصلا دلشون نمیخواست که بوبا صدمه ببینه!

اونا به سمت بوبا دویدن تا ببینن که حالش خوبه یا نه! بوبا روی کمرش افتاده بود! اشلی و سوفی به بوبا نگاه کردن!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
اما بوبا شروع کرد به خندیدن!! اون دوید و پرید و کله معلق زد! بوبا اصلا صدمه ندیده بود! اون فقط داشت تظاهر میکرد که آسیب دیده!!

بوبا میخندید و شکلک در میاورد و این طرف و اون طرف میپری د!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
سوفی و اشلی به بوبا خندیدن!! درسته که بوبا خیلی شیطونه، ولی یک میمون خیلی بامزه هم هست!

بوبا همینطور که میدوید، گفت:

اسم من بوباعه!!

سوفی گفت:

اسم من سوفیه و اینم دوستم اشلیه!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
اشلی و سوفی هم مثل بوبا شروع کردن به دویدن! اونا داشتن تلاش میکردن که بوبا رو بگیرن اما بوبا خیلی سریع میدوید! بوبا دور درخت میدوید و سوفی و اشلی دنبالش میکردن!

بوبا برگشت تا پشت سرش رو نگاه کنه! به خاطر همین پوست موزی که جلوی پاش بود رو ندید!
 
موضوع نویسنده

Puyannnn

سطح
4
 
مهمان
Sep
13,533
22,017
مدال‌ها
3
Capture13-min-6-768x363.jpg


بوبا روی پوست موز سر خورد و پاهاش رفتن توی هوا! اون دوباره روی کمرش افتاد زمین! این دفعه سوفی و اشلی رفتن بالای سر بوبا! بوبا دیگه نمیتونست تکون بخوره!
 
بالا پایین