- Feb
- 73
- 269
- مدالها
- 1
خدای من خیلی قشنگ بود...
چقدر خوب که اومدم اینجا...منم توی خونه کلی گل داشتم...ولی به این باغچه عظیم نمیرسید...
سحر که نگاهمو دید لبخندی زد و گفت:هی دهنت و ببند مگس نره توش
لبخندی زدم و با بهت گفتم:خیلی اینجا قشنگه...باورم نمیشه...
همیشه ارزوم همچین چیزی بود...یه خونه با باغچه ی پر از گل جورواجور
_بابام قبل مرگش به اینجا خیلی میرسید بعد مرگشم من اینکارو انجام دادم...
برای زنده موندن روحش...همیشه میگفت ادم وقتی روحش زنده میشه که اینجارو ببینه بوش رو استشمام کنه
تازه ما یه گل خونه پشت باغ داریم...ولی اول باید بریم تو یه چیزی بخوریم تا از گشنگی تلف نشدیم بخوریم تا بعد چایی خوردنی بیایم اینجا
چقدر خوب که اومدم اینجا...منم توی خونه کلی گل داشتم...ولی به این باغچه عظیم نمیرسید...
سحر که نگاهمو دید لبخندی زد و گفت:هی دهنت و ببند مگس نره توش
لبخندی زدم و با بهت گفتم:خیلی اینجا قشنگه...باورم نمیشه...
همیشه ارزوم همچین چیزی بود...یه خونه با باغچه ی پر از گل جورواجور
_بابام قبل مرگش به اینجا خیلی میرسید بعد مرگشم من اینکارو انجام دادم...
برای زنده موندن روحش...همیشه میگفت ادم وقتی روحش زنده میشه که اینجارو ببینه بوش رو استشمام کنه
تازه ما یه گل خونه پشت باغ داریم...ولی اول باید بریم تو یه چیزی بخوریم تا از گشنگی تلف نشدیم بخوریم تا بعد چایی خوردنی بیایم اینجا