- Dec
- 727
- 2,102
- مدالها
- 2
بد مبتلاش شدم... .
چی میگفت این؟ مسـ*ـت که نبود؟ نه بابا یه قطره الکل هم نخورده بود... متعجب بهش نگاه میکردم. خواستم بگم چی میگی که با دستهاش لبهام رو مهروموم کرد. نگاه حسرتباری کرد بهشون و بعد اروماروم نگاهش رو که رگههای خشم داشت توش میشست اورد بالا... آروم اما خشن و وحشتناک گفت:
- هیس! حرف نزن. میدونی آخه حرفهات بو دروغ میده، چشمهات رنگِ دودلی توش موج میزنه...
مکثی کرد. اخمهاش رو بیشتر توهم کشید و ادامه داد:
- چی میگه اصلاً این نگاهها؟ چی میخوای تو از جون من؟ هوم؟!
- آراد من... .
غرید:
- هیس میگم حرف نزن تو.
سرش رو کج کرد و سرتا پام رو از نظر گذروند تا دوباره رسید به چشمهام، چشمهایی که دودو میزدن. چی میگفت این امشب؟
تکونی به تنش داد که چون یهویی بود شش متر پریدم بالا و هیی کشیدم. دورم چرخید و دوباره روبهروم ایستاد. نیشخندی بهم زد و گفت:
- گفته بودی یهسری قانون و قوانینی داری واسه خودت گفته بودی معتقد نیستی ولی قانونمندی. چی شد حالا اون چارچوبها و قوانین؟
داشت از اون روزی حرف میزد که من تو استخر تو ویلای شاپور بوسیده بودمش و بعد به خاطره این موضوع ازش عذرخواهی کرده بودم و گفته بودم دختر هولی نیستم و اگرچه مدعی متدین بودن نیستم اما چارچوب و قوانینی دارم... .
باهمون لحن و صدای خشدار خشن گفت:
- کی محرم شدی تو به متین که من خبر ندارم؟
اوه یعنی یه بوسهی ساده اینجوری صبرش رو لبریز کرد؟
- هوم؟! کی تو به متین محرم شدی؟ ساکتی که! زبون شش متریت رو چرا رو نمیکنی تندتند واسه من دلیل بیاری؟!
اخمهام رو توهم کشیدم. وقتش بود بفهمم منظورش از این حرفها چیه... البته واضح بود ولی خوب دلم میخواد از زبون خودش بشنوم.
- چیه اون بوسه تو رو اذیت کرده؟
اخمهاش رو شدیدتر توهم کشید و با یه لحن تهدید آمیزی گفت:
- به غیرت و غرورم اهانت نکن به پشتوانهی اینکه میخوامت.
سکوت کرد و تو چشمهام زل زد. دودو زدنش رو حتی خودمهم میفهمیم. این حرفها از آراد بعید بود و همین من رو به اوج میبرد. یعنی چی "به پشتوانهی اینکه میخوامت" میخواد من رو مگه؟
ادامه داد:
- اگه این غرور و غیرت نباشه با خواستنت، خواستنت میشه هوس. بازی با من و غیرت من چیش تو رو خوشحال میکنه؟
چی میگه این خدایا؟ کمر بسته من رو از پا دربیاره با این لحن و تن صدای مردونه امشب؟
سعی کردم خونسرد باشم و صدام نلرزه از ضعفِ خوشحالی:
- من با غرور و غیرت تو بازی نمیکنم و اهانت نمیکنم بهش. کاری به این موضوع هم که نداشته باشیم من واسه خودم ارزش قائلم، میدونم چی درسته چی نادرست. ارتباطات من به خودم مربوطه نه به تو. حضور آدمها کنار و اطراف من به تو چه؟ چی میگی اصلاً میخوامت و خواستنت یعنی چی دیگه؟
چی میگفت این؟ مسـ*ـت که نبود؟ نه بابا یه قطره الکل هم نخورده بود... متعجب بهش نگاه میکردم. خواستم بگم چی میگی که با دستهاش لبهام رو مهروموم کرد. نگاه حسرتباری کرد بهشون و بعد اروماروم نگاهش رو که رگههای خشم داشت توش میشست اورد بالا... آروم اما خشن و وحشتناک گفت:
- هیس! حرف نزن. میدونی آخه حرفهات بو دروغ میده، چشمهات رنگِ دودلی توش موج میزنه...
مکثی کرد. اخمهاش رو بیشتر توهم کشید و ادامه داد:
- چی میگه اصلاً این نگاهها؟ چی میخوای تو از جون من؟ هوم؟!
- آراد من... .
غرید:
- هیس میگم حرف نزن تو.
سرش رو کج کرد و سرتا پام رو از نظر گذروند تا دوباره رسید به چشمهام، چشمهایی که دودو میزدن. چی میگفت این امشب؟
تکونی به تنش داد که چون یهویی بود شش متر پریدم بالا و هیی کشیدم. دورم چرخید و دوباره روبهروم ایستاد. نیشخندی بهم زد و گفت:
- گفته بودی یهسری قانون و قوانینی داری واسه خودت گفته بودی معتقد نیستی ولی قانونمندی. چی شد حالا اون چارچوبها و قوانین؟
داشت از اون روزی حرف میزد که من تو استخر تو ویلای شاپور بوسیده بودمش و بعد به خاطره این موضوع ازش عذرخواهی کرده بودم و گفته بودم دختر هولی نیستم و اگرچه مدعی متدین بودن نیستم اما چارچوب و قوانینی دارم... .
باهمون لحن و صدای خشدار خشن گفت:
- کی محرم شدی تو به متین که من خبر ندارم؟
اوه یعنی یه بوسهی ساده اینجوری صبرش رو لبریز کرد؟
- هوم؟! کی تو به متین محرم شدی؟ ساکتی که! زبون شش متریت رو چرا رو نمیکنی تندتند واسه من دلیل بیاری؟!
اخمهام رو توهم کشیدم. وقتش بود بفهمم منظورش از این حرفها چیه... البته واضح بود ولی خوب دلم میخواد از زبون خودش بشنوم.
- چیه اون بوسه تو رو اذیت کرده؟
اخمهاش رو شدیدتر توهم کشید و با یه لحن تهدید آمیزی گفت:
- به غیرت و غرورم اهانت نکن به پشتوانهی اینکه میخوامت.
سکوت کرد و تو چشمهام زل زد. دودو زدنش رو حتی خودمهم میفهمیم. این حرفها از آراد بعید بود و همین من رو به اوج میبرد. یعنی چی "به پشتوانهی اینکه میخوامت" میخواد من رو مگه؟
ادامه داد:
- اگه این غرور و غیرت نباشه با خواستنت، خواستنت میشه هوس. بازی با من و غیرت من چیش تو رو خوشحال میکنه؟
چی میگه این خدایا؟ کمر بسته من رو از پا دربیاره با این لحن و تن صدای مردونه امشب؟
سعی کردم خونسرد باشم و صدام نلرزه از ضعفِ خوشحالی:
- من با غرور و غیرت تو بازی نمیکنم و اهانت نمیکنم بهش. کاری به این موضوع هم که نداشته باشیم من واسه خودم ارزش قائلم، میدونم چی درسته چی نادرست. ارتباطات من به خودم مربوطه نه به تو. حضور آدمها کنار و اطراف من به تو چه؟ چی میگی اصلاً میخوامت و خواستنت یعنی چی دیگه؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: