موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/26

• #1

نام اثر: بامداد با من
شاعر: محمدپارسا حسن‌ زاده
ژانر: سورئال
قالب: سپید
ویراستار: DOonYa
کپیست: Hilda؛

---

بامداد؛
آب
می‌گذرد از باغ
باغ
آرام
خوابیده در سایه
سایه‌سایه‌ی درختان
مردان و زنان، کودکان
نگاه می‌کنیم
عمیق می‌شوند نهرها،
جای پاها
درختان دسته جمعی
صندلی برای نشستن
ممنونم، خیلی ممنون

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/31

mobina01

سطح

4

 

نویسنده ادبی انجمن

نویسنده ادبی انجمن

Mar

10,552

27,231

مدال‌ها

9

• 2023/06/26

• #2

با سلام.
شاعر عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن رمان بوک برای منتشر کردن آثارتان خود؛ خواهشمندیم قبل از منتشر اشعار خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین اشعار در حال تایپ

پس از ارسال پانزده پست می‌توانید درخواست جلد برای اشعار خود دهید:
تاپیک درخواست جلد اشعار

پس از گذشت پانزده پست می‌توانید درخواست تعیین سطح برای اشعارتان بدهید:
تاپیک درخواست تگ شعر

اگر سوالی درباره تایپ شعر دارید در تاپیک زیر اعلام کنید:
تاپیک جامع پرسش و پاسخ اشعار

اگر اشعارتان به پایان رسید در این تاپیک اعلام کنید:
اعلام پایان اشعار

شاعران دقت کنند در صورتی که دو ماه تاپیکشان آپدیت نشود تاپیک بسته میشود.
●با آرزوی موفقیت شما

[مدیریت تالار شعر]​

 

آخرین ویرایش: 2023/07/06

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #3

شروع،
یکبار گفتمش
شروع؛
اینبار
می‌خواهم شروع کنم
شروع،
آغاز
چیز خوبی است.
مخصوصا وقتی
با روشن کردن پیپت شروع شود.
راستی نگفتی
کبریت را کجا گذاشته‌ای؟

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #4

دریا وسیع
من،
آفتاب کویر
من،
نگاه عاشقانه‌ای به کویر
غرور بلندی‌ها
تواضع پستی‌ها
ترَک پشت ترَک
ادامه‌اش بده
خط،
خط،
خط خطی می‌شود کویر؛
مرا عوض نمی‌کند
این همه دوست داشتنی.

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #5

کرمان
آسمان،
کرمان
ستاره،
پنجره
و باز کرمان
هوشنگ‌ها پشت پنجره‌اند
زنگ خانه را زدند
دوباره
مجید،
مجید

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #6

شبیه صلیب شده‌ای
بعد می‌گویی مسیح کو؟
من
بر می‌گردم
پشت سرم را نگاه می‌کنم.
دور و برم را،
کسی نیست.
یکی منم،
یکی تو
بیا تاس بریزیم
ببینیم کداممان مسیح می‌شود!

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #7

به خودت بیا ای من!
سرکش شده‌ای،
رام نمی‌شوی
آرام بگیر؛
بچه‌ی خوبی باش
قبل از این‌که قربانی‌ات کنند.

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #8

دیشب من هم با باران، باریدم
روی صندلی حیاط
و پهن شدم
مثل یک قطره؛
شکمم قوس برداشت
مثل یک قطره
شفاف،
شفاف،
بعد آسمان به من نگاه کرد.
بعد من به او
و آنقدر به هم خیره شدیم
که
یکی دیگری را خورد.
دقایقی پیش
ابرهای سفید
رفتند از روستا

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #9

پشت کدام پنجره می‌روی؟
همه‌ی پنجره‌ها را دود گرفته است.
می‌خواهی فرار کنی؟
فرار کن،
از خانه می‌روی
از کوچه،
از خیابان
شهر
... .
کجا می‌روی
وقتی همه جا باد می‌وزد؟
بازهم حواست نبود
خوابت برد
چه حواس پرتی مرگباری!

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28

موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح

1

 

م.نگار

فعال انجمن

Sep

177

1,391

مدال‌ها

4

• 2023/06/27

• #10

به آسمان فکر کن؛
به ماه
که در پرده‌ی آسمان
چنین خودنمایی می‌کند.
و ستارگان
که در رکاب آن
شوالیه‌های تاریکی‌اند.
همین قدر ساده،
همین قدر روان

 

آخرین ویرایش توسط مدیر: 2023/07/28