جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده [بامداد با من] اثر«محمدپارسا حسن‌ زاده کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ن. عادل با نام [بامداد با من] اثر«محمدپارسا حسن‌ زاده کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 965 بازدید, 21 پاسخ و 12 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع [بامداد با من] اثر«محمدپارسا حسن‌ زاده کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع ن. عادل
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ن. عادل
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
و چه شلوغ بود روی پل؛
جمعیت،
جمعیت
من را هل داد.
افتادم درون آب
زاینده رود،
زاینده رود
اشتباه شد
من افتادم،
به زاینده رود
به درونم
همین
و بس
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
اینجا پر است
پر است از من
از من‌هایی که آمده‌اند،
صف کشیده‌اند
تا بفروشند تنهایی خود را
به او
او کیست؟
او همانی است که در سایه‌ی آن سرو بلند
شعری از بر می‌خواند.
و پر است از پرسش
بعدش که سرش را چرخاند
تازه فهمیدیم او هم با ماست،
یک من
و کم کم پیدایشان شد.
و یک من دیگر
و یک من دیگر
و الآن چند سالی است
که به دنبال او می‌گردیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
به چه چیز تن می‌دهی؟
به شب؟
به تاریکی که بر سرت هوار می‌شود؟
به آسمانی که ستاره‌هایش را
تاریکی ها خورده‌اند؟
چقدر باید منتظر ماند
تا کسی کبریت بزند به آسمان شب؟
پرده، آتش، آسمان
فکرش را بکن
ماه چقدر غصه می‌خورد.
شجاعت می‌خواهد.
شجاعت،
شجاعت،
شجاعتش را داری؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
چقدر ظریف شده‌ای!
چقدر شکستنی!
آه که می کشی، نیمکت آه می‌کشد
پنجره، چهارپایه، عینک
همه آه می‌کشند.
آه حلقه می‌شود.
دود می شود.
سیگارت روشن بود.
بعد روی نلبکی خاکستر می‌شود.
خاکستر، خاکستر، خاکستر
تمام می‌شوی، تمام می‌شود.
چقدر تمام تکرار می‌شود.
این درد ماندنی است.
این درد ماندنی است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
سبز
فلفل‌های دلمه‌ای،
جنگل‌های بارانی،
تو
تصویر پژمرده‌ای؛
من
دور دور می‌زنم
در زمین‌های شمالی
که
عطر برنج‌ها،
بوی ماهی،
پیراهنم را پر کند.
جای تو را خالی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
همان صندلی؛
همان میز،
مداد
مداد
تیز،
نویسنده عزیز؛
دیوارها‌ی پشت قرنیز
سربازان در خاکریز
سوت حلزون
سوت پایانی
من دیده‌ام
گوش ها کر می‌شوند.
در پالتوهای بارانی‌
شما چه باور می‌کنید آیا؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
به یاد دارم
آخرین سال را؛
پنجشنبه‌ی پاییزی
کنار طاقچه‌ی قدیمی
شمعدانی و گلدان‌ها،
عزیز در آشپزخانه بود
مرتضی روی بام،
همه به آسمان نگاه می‌کردند.
من
به روزنامه‌ای که می‌خواندی
برف می‌بارید،
در صفحه‌ی اول عصرگاهی
پنجشنبه‌ی پاییزی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
مرا آن‌گونه ببین
که نقشه‌ی جغرافیا می‌خوانَدم.
پر از جلگه‌ها و دشت‌ها
زیبایی‌ها،
خوبی‌ها،
پر از تفاوت‌ها و شباهت‌ها،
مرا اوراسیای دوم بنام
چراکه هم خشکی‌هایم را دوست می‌دارم.
هم آبی‌هایم را
به یاد برادرم اوراسیا
و خواهرم خورشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ن. عادل

سطح
1
 
م.نگار
فعال انجمن
Sep
177
1,391
مدال‌ها
4
بهمن که دیروز روی ریل خوابید.
بهمن که امروز با من است.
بهمن که دارد می‌نویسد.
بهمن که نشسته است.
بهمن که قرار بود ببارد.
بهمن که توی کوچه خوابیده است.
بهمن که شاعر شده است.
بهمن که آزاد است.
بهمن و سیگارش،
امروز هفت بهمن است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین