- Jun
- 2,702
- 16,388
- مدال‌ها
- 6
بر که کنم اعتماد و با که بگویم
کاین دلِ بی چاره را چه درد گرفته ست
کاین دلِ بی چاره را چه درد گرفته ست
مشاعره مشاعره با حرف "ب"
- نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
- تاریخ شروع
اطلاعات موضوع
- Jan
- 277
- 1,829
- مدال‌ها
- 2
به مادرم بنویسد حال ما خوب است
به هر کجا بروی رنگ آسمان خوب است
که آب و دانه و جفت و بهار آمادست
قفس همیشه برای پرندگان خوب است!
به مادرم بنویسید از غم غربت،
و بعد نیز بگویید بی گمان خوب است!
به مادرم بنویسید،گرچه خواهم مرد
دلم خوش است که پایان داستان خوب است..
به هر کجا بروی رنگ آسمان خوب است
که آب و دانه و جفت و بهار آمادست
قفس همیشه برای پرندگان خوب است!
به مادرم بنویسید از غم غربت،
و بعد نیز بگویید بی گمان خوب است!
به مادرم بنویسید،گرچه خواهم مرد
دلم خوش است که پایان داستان خوب است..
- Jan
- 277
- 1,829
- مدال‌ها
- 2
به جهانى كه در آن قافيه لنگ آمده بود
كاش در خلقتِ من نيز درنگ آمده بود
منم آن كس كه بلاهاى عجيبى به سرش
گاه و بى گاه به هر جلوه و رنگ آمده بود
روزگارى كه بنايش همه رنجاندن ماست
با من از روزِ نخستين سَرِ جنگ آمده بود
آنكه مى گفت : مرا بى تو نه شايد بودن...
آنكه با خونِ جگرهام به چنگ آمده بود
"پيرهن چاك و غزلخوان و صراحى در دست"
سرِ تقسيم غنائم چه قشنگ آمده بود !
بعد مرگم بنوازيد دف و رقص كنيد
از ازل در پىِ هر آينه سنگ آمده بود
بنويسيد كه از فاصله ها وحشت داشت
مدتى بود كه از عشق به تنگ آمده بود
"همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت"
غيرِ آن ماه كه بر صيدِ پلنگ آمده بود
#مرتضی_درویشی
كاش در خلقتِ من نيز درنگ آمده بود
منم آن كس كه بلاهاى عجيبى به سرش
گاه و بى گاه به هر جلوه و رنگ آمده بود
روزگارى كه بنايش همه رنجاندن ماست
با من از روزِ نخستين سَرِ جنگ آمده بود
آنكه مى گفت : مرا بى تو نه شايد بودن...
آنكه با خونِ جگرهام به چنگ آمده بود
"پيرهن چاك و غزلخوان و صراحى در دست"
سرِ تقسيم غنائم چه قشنگ آمده بود !
بعد مرگم بنوازيد دف و رقص كنيد
از ازل در پىِ هر آينه سنگ آمده بود
بنويسيد كه از فاصله ها وحشت داشت
مدتى بود كه از عشق به تنگ آمده بود
"همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت"
غيرِ آن ماه كه بر صيدِ پلنگ آمده بود
#مرتضی_درویشی
