جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● گاه‌شمار عاشقی اثر تارا مطلق ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط Tara Motlagh با نام ● گاه‌شمار عاشقی اثر تارا مطلق ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,164 بازدید, 32 پاسخ و 28 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع ● گاه‌شمار عاشقی اثر تارا مطلق ●
نویسنده موضوع Tara Motlagh
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط Tara Motlagh
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
تو رفتی، من ماندم و صدای تو که میان قصه‌هایی که هر شب پای چشمان خواب‌آلوده‌ام می‌ریختی جا مانده بود. قصه‌هایی که از من بندانگشتی شروع میشد و به تویی که همه دنیای کودکانه‌ام بودی ختم می‌شد. من ماندم و جای خالی نوازش‌هایی که مرا به عالم همان قصه‌های تو می‌برد. اما تو هیچ‌گاه از تلخی رفتن قهرمان قصه‌هایت نگفته بودی.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
بی‌تو انگار تاریکی، دنیا را به تصرف درآورده بود. تو که رفتی، دنیایم نوری نداشت و ناخوشی‌های روزگار پُرکین، تمامی نداشتند. یک به یک می‌آمدند و اهریمن‌وار و بی‌رحم بر تن کوچکم می‌نواختند؛ بی‌آن‌که به حریف کوچک و تنهایشان که بی‌هیچ سپر و جوشنی ایستادگی می‌کرد، نگاهی بیندازند. نبودنت هم با من همان کرد که روزگار بی‌رحم. تاریکی دنیای بی‌تو، کودکی‌ام را به یغما برد.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
من نهال کوچکی بودم که به مهرت ریشه دوانده و کمی بالیده بودم. برگ و باری هرچند اندک داشتم و من به همین اندک‌های با تو دلخوش بودم. همین که مرا میان حصار بازوانت حفظ می‌کردی کافی بود تا قلب کوچکم سرود زندگی سر دهد. با تو بذر شادی، در قلبم ریشه می‌کرد و جان می‌گرفت و خنده‌های از سر شوقم پروانه‌وار به پرواز در می‌آمدند. و آخ از رفتنت، که باغ روح و جانم را خزان شد.
***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
تو همه ثروت و دارایی‌ام بودی؛ جبران همه نبودن‌ها و نداشتن‌هایم. جبران همه‌ آن‌ها که باید در کنارم می‌بودند اما انگار نشد که بمانند. اما من با تو داراترین کودک دنیا بودم. حضور تو دنیای کودکانه‌ام را رنگارنگ و زیبا کرده بود. انگار که رنگین‌کمانی از رنگ‌ها را جلوی پاهایم می‌پاشیدی. تو که رفتی خزان که نه؛ دنیایم را زمهریر یخ بسته‌ای از نامهربانی‌ها و نامردی‌ها به تصرف درآورد.
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
تو رفتی و دیگر کسی نبود تا دست نوازش بر کمند گیسوان خرمایی‌ام بکشد، بر تارهای نازک و بلندش شانه مهربانی بکشد، با حوصله آن‌ها را به هم بتند و ببافد و بوسه بر هر گره‌اش بزند. گیسوانم نیز همچون من پریشان شد و در هم گره خورده، به انتظار شنیدن دوباره تصنیفی که می‌خواندی، ماند.
"بر گیسویت ای جان کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد دل من کاشانه"
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
قلب کوچکم با هر بار《ماه تی‌تی》خطاب کردنت، پروانه‌ای می‌شد که در هوای پر مهر حضورت بال میزد، آرام بر روی شانه‌ات می‌نشست و پر ذوق به چشمان روشن خندانت چشم می‌دوخت. انگار دنیا، در آینه چشمان تو، برایم زیباترین بود. من، ستاره کوچک آسمان نوجوانی‌ات بودم اما تو خورشید درخشان زندگی‌ام بودی؛ همان‌قدر پر نور و درخشان؛ آن‌قدر که رفتنت سوی ستاره کوچکت را گرفت.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
تو رفتی و پس از تو داشته‌هایم در گذر بی‌رحم زمان، رنگ رفتن و نماندن به خود گرفتند. انگار که خزان، پس از بهار آمد و به زندگی‌ام زد. همه به یک‌باره رفتند و من پر از نداشتن‌ها شدم. سال‌های نبودنت را با ماتم از دست دادن‌های بی‌شمار گذراندم و تو که آمدی دیگر مرا باکی از نداشتن‌ها نبود. من، مرگ را لحظه به لحظه زندگی کرده بودم و دیگر چه چیز می‌توانست روح یخ‌زده‌ام را از نداشته‌ها بترساند؟!
***
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
من، بعد از تو، واژهٔ انتظار را از فرهنگ لغت قلبم خط زده بودم تا چشم انتظارت نمانم؛ اما بی‌آن‌که بخواهم، چشمانم به دنبال ستاره‌های سوسو زن چشمانت، به هر سو می‌گشت و گوش‌هایم هر لحظه برای شنیدن آوای قصه‌گوی صدایت تیز می‌شد. تو را که نمی‌جستم، قلبم با هر تپش، بهانه‌ای برای نتپیدن می‌یافت. اما حالا که آمده‌ای می‌فهمم من همه این‌سال‌ها را به انتظارت سپری کرده‌ام.
***
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
تو آمدی تا خورشید روزهای تاری شوی که عنکبوت‌وار، سی*ن*ه‌ام را به حصر تارهای نامرئی‌اش درآورده بود. تارهای نازک و به ظاهر ابریشمینی که چون طنابی محکم و زمخت، زخمه بر تن و جان جوانم میزد. تو آمدی تا مرا از غربت نشینی وطن به قربت آشنای قلبت فراخوانی. تو آمدی تا این‌بار مرا با عشق خود، به سوگ تنهایی و غربت بنشانی اما... .
***
 
موضوع نویسنده

Tara Motlagh

سطح
6
 
مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
منتقد کتاب انجمن
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
عضو تیم تعیین سطح کتاب
Dec
7,624
45,021
مدال‌ها
7
اما حالا، من مانده‌ام و آشفته‌حالی ذهنی که سال‌های نبودنت را چون میخی پولادین در چشم خود می‌کند تا روزهای بی‌حضورت را فراموش نکند و غربت قلبی که دیگر تو را آن‌چنان که می‌دید، ندارد. دوستت دارم، بیشتر از روزگار کودکی‌های رنگ‌ پریده‌ام و کمتر از عشقی که باید در جانم بنشیند تا رشد کنم و هم‌قد و قواره‌ات شوم. اما من عشق را نمی‌دانم؛ عشق هم انگار با من غریبی می‌کند.
***
 
آخرین ویرایش:
بالا پایین