جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مشاعره مشاعره با حرف " ه "

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط ! ~ ARYA TOSI ~ ! با نام مشاعره با حرف \" ه \" ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 4,165 بازدید, 199 پاسخ و 5 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع مشاعره با حرف \" ه \"
نویسنده موضوع ! ~ ARYA TOSI ~ !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ستایش شهریوری

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,061
مدال‌ها
2
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه‌ها می‌بینم

ک.س ندیده‌ است ز مشک ختن و نافهٔ چین
آن چه من هر سحر از باد صبا می‌بینم
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,757
46,464
مدال‌ها
7
هم دانه‌ی امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند

سیم و زر خویش از دِرم تا به جُوُی
با دوست بخور گرنه به دشمن ماند
 

amir mohamad

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
1,442
4,061
مدال‌ها
2
هم دانه‌ی امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند

سیم و زر خویش از دِرم تا به جُوُی
با دوست بخور گرنه به دشمن ماند
همچو بوی‌گل ز بس بی‌پرده است احوال من
می‌شود لوح هوا آیینهٔ تمثال من

داده‌ای مشتی غبارم را به باد اما هنوز
خاک می‌ربزد به فرق عالمی اقبال من
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,128
مدال‌ها
3
هرچه رفتم نرسیدم به قراری که نبود
من پیِ تو، تو پیِ راه فراری که نبود

ایستگاهی پُر از آغوشِ رسیدن بودم
خسته از دلهره‌ی سوت قطاری که نبود

مانده در خاطر من صوتِ سکوتی سنگین
عشق ما ضبط شده روی نواری که نبود

همه‌ی عمر در اندیشه‌ی دیدار تو گشت
بخت من پرسه‌زنان دورِ مداری که نبود

گشتم آواره چنان تشنه به دنبالِ سراب
در‌به‌در در عطش یار و دیاری که نبود

آه از این دشت، از این جاده، به خود برگشتم
در تماشای سواری و غباری که نبود

خشکم امروز اگر از سر بیعاری نیست
بارها سبز شدم پای بهاری که نبود

حکم دادی که بگیرد نفسم را این عشق
مانده روحم به سرِ چوبه‌ی داری که نبود
 

ill_mah

سطح
1
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
کاربر ممتاز
Jul
1,014
8,128
مدال‌ها
3
هرچه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم

زندگی تصویر بود ای عمر، برگردان به من
سنگ‌هایی را که در مرداب و ماه انداختم

عشق با من نابرادر بود، چون عاقل شدم
یوسف خود را به دست خود به چاه انداختم

تا دل پرهیزگارم را ببینم توبه‌کار
با شعف خود را در آغوش گناه انداختم

سر برون آوردم از مرداب، رو بر آفتاب
چون حباب از شوق آزادی کلاه انداختم
 

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,757
46,464
مدال‌ها
7
همه روز ار ز روی تو دورست
همه شب خالی از خیال تو نیست
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Sep
242
1,331
مدال‌ها
3
هر که را در خاک غربت پای در گل ماند، ماند
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
 
  • تایید
واکنش‌ها[ی پسندها]: میکا

Tara Motlagh

سطح
6
 
مخاطب رمان برتر
مخاطب رمان برتر
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده انجمن
Dec
7,757
46,464
مدال‌ها
7
هر ک.س به قَدر هوشِ خود آزار می کشد

در بَحرِ پُر کِنار، خطر بیکَرانه است
 
بالا پایین