جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده ● نیکوتین اثر زری ●

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته کتاب توسط itszari. با نام ● نیکوتین اثر زری ● ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 692 بازدید, 20 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته کتاب
نام موضوع ● نیکوتین اثر زری ●
نویسنده موضوع itszari.
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط itszari.
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
negar_1720878343204_y53x.png
نام دل‌نوشته: نیکوتین
نام نویسنده: زری
ژانر: تراژدی
ناظر: @BALLERINA
ویراستار: @سپید
کپیست: @آرشیت
مقدمه: پلک‌های خسته‌ام را بر روی هم می‌فشارم
گویی در خیالاتم تو را می‌بینم، اما در گذر دلالان
چشمانم لحظه‌ای تو را نمی‌بیند!
آن لباسی که بوی عطر تن تو می‌داد، که گل‌های بهاری را گیج می‌کرد. هنوز هم لحظه‌ای از قلک ذهنم پاک نشده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

DLNZ

سطح
7
 
🝢ارشد بازنشسته🝢
ارشد بازنشسته
کاربر ویژه انجمن
نویسنده ادبی انجمن
May
3,434
12,995
مدال‌ها
17
1683008322482 (1).png

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
در سیاهیِ آسمان، گویی نورانی خودنمایی می‌کند
قطره‌هایِ بارانِ همچو مروارید، از لمبرهای ابرهای کوچک پایین می‌آیند و زمین را فرش می‌کنند.
آفتاب با گیسوبان طلایی رنگش که از آرزوهایِ جگن‌های باران خیس‌اند، دست نوازش را بر روی گیسوبان مشکی رنگم می‌کشد. شهر به دور غم‌هام می‌پیچد، او مرا با غم‌هایم در آغوش می‌کشد و دردهایم را تسکین می‌دهد!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
صدایت ملودیِ آرام‌بخشی است که کلمه به کلمه‌اش در گوشم نجوا می‌شود. قاصد آوازهایم را به گوش تو می‌رساند، در سکوتِ حکم‌فرمایِ دنیا دردهایم را بی‌داد می‌کند. گویی شب دردهایم را فریاد می‌زند!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
دنیا برایم همانند سیاه چاله‌ای‌ست
که با خنجرهایش، آتش گداخته را بر جانم می‌نشاند. مرا به سوی خود می‌کشاند مرا مجنون می‌کند، مرا تمام می‌کند!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
دردهایم به خنده‌ای مضحک تبدیل می‌شود.
خنده‌ای بر لب می‌نشانم تا ک.س نداند دردم را
دردهایم تسکین نمی‌یابند، دردهایم خنده‌ی مضحکی است که بر روی لب‌هایِ سرخ رنگم طرح می‌بندد!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
همانند اشعه‌های ریز و درشت خورشید، بر صورت پر از غمم خواهی درخشید. همانند جویباری که در من جاری‌ست خواهی بارید، ابرهای درونم با دیدنِ تو مجنون‌وار می‌رقصند. من روزی با غمی که در دل دارم از شاخه‌ی درختان تنومندی که جلوی آشیانه‌ات است گذر خواهم کرد. دسته‌های کلاغان پر مشکی و زیبا، که در شبانه‌ی غم پرواز می‌کنند عطر تن مأیوسشان را به من هدیه می‌دهند.
به موهای سپیدم که در آینه نمایان شده است. بنگر، و ببین این دنیا با این زن چه‌ها کرده است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
آستانه‌ سرشار از غم می‌شود، همچنان متقابل کیهان می‌ایستم و با لبخندی بی‌جان دردهایم را فریاد می‌زنم. اما من زنی همانند کوه استوار هستم. کوهی که هر چه‌قدر هم فریاد بزند اما شکننده نیست!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
پاییز فرا می‌رسد
من راز قطره‌های باران را می‌دانم
آن‌ها در دل و اعماق زمین که گورمانندی بیش نیست خفته‌اند. و شن‌هایی که کنار دریا خفته‌اند
آرامشِ دلِ پر از خونِ باران است و باران آواز دل‌نشینی را می‌سُراید. و صدایش در آسمان می‌پیچد و پرنده‌ها به عشقِ باران در آسمان می‌رقصند. باد دستِ نوازش را بر روی برگ‌های زرد و خشک می‌کشد و بوی عود و گل‌های رازقی در کوچه‌ها می‌پیچد. دستانم را بر روی پوستِ لطیفِ دانه‌های ریز و درشت باران می‌کشم و هر قطره از باران را با حسی شماتت‌گونه نوازش خواهم کرد!
 
موضوع نویسنده

itszari.

سطح
5
 
کاربر ویژه انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Oct
6,750
32,314
مدال‌ها
7
تگرگ و باران پشت پنجره کوچک اتاقم می‌لرزند
و زندگی گویی، از غم بسیار از چرخش باز مانده است و انگار دستان زمختش را بر روی پنجره گذاشته است و قطره‌های باران را به نوازش می‌کشد و می‌گرید
باران رازهای نهفته در قلبش را برای من بازگو می‌کند، لبخندی تلخ، لب‌های سرخ رنگش را قاب می‌گیرد. من به نوازشِ دستانِ گرم او احتیاج دارم
ای کاش باران با قطره‌هایش، دردهای روی قلبم را بشوید و با خود ببرد!
ای کاش باد، دست نوازش را بر روی موهایِ مشکی رنگم بکشد.
 
بالا پایین