جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

فایل شده دلنوشته‌ی آتش خاکستر اثر ترنج

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته ادبیات توسط ترنج با نام دلنوشته‌ی آتش خاکستر اثر ترنج ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,398 بازدید, 29 پاسخ و 11 بار واکنش داشته است
نام دسته ادبیات
نام موضوع دلنوشته‌ی آتش خاکستر اثر ترنج
نویسنده موضوع ترنج
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط fatemeh bano
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
- من الان باید خوابیده باشم! فردا عروسی منه! چرا من اینجام؟! بی‌غیرت فردا بایید از دم آرایشگاه بیاریم نه برم قبرستون!
لحظه‌ای که نفس آخر را کشیدی،
احساسات را در خودم کشتم!
شاید کارم اشتباه بود اما...
زندگی و احساس بی شما که معنا نمی‌دهد عزیزم!
قول می‌دهم طولی نمی‌کشد که کنارت می‌خوابم!
ای‌کاش کسی اینجا نبود تا راحت با هم حرف می‌زدیم.
کاش الان کنارم بودی مرد زندگیم!
چرا بیمارستان؟!
مگر قول نداده بودی دروغگو؟
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
صورت از گریه سرخ شده‌ام را روی دست‌هایت می‌گذارم.
شاید از التهاب درونم کم شود. اما بدتر می‌شوم. بی اختیار جیغ می‌زنم.
بدون من کجا رفته‌ای؟!
هیچ‌ک.س نمی‌تواند آرامم کند برای همین درون اتاق نمی‌آیند و می‌گذارند آرام باشم.
خوب می‌کنند!
دست بی‌جانت را برمی‌دارم و روی موها و سرم می‌کشم به یاد روزهایی که باهمین دست نوازشم می‌کردی!
آرام می‌شوم! آرام آرام!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
اما تو دیگر نیستی!
با یادآوری این جمله، به حالت قبل باز می‌گردم.
دیگر نمی‌‌دانم چه کنم!
کجا روم!
به چه کسی پناه برم!​
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
با خدا قهر کرده‌ام.
زندگی پرطلاتمم تازه داشت سامان می‌گرفت!
اما انگار قرار نیست آبی خوش از گلویم پایین
برود!
سرنوشت مرا سیاه نوشته‌اند عزیزم!
شاید سیاه‌تر از آنچه که فکرش را بکنم.
شاید هم با لجن آن را نوشته‌اند که به بدترین شکل ممکن تمام شود.
شاید هم با رنگی مخلوط از خاک و خون!
برایت لالایی می‌خوانم عزیزم.
تا راحت بخوابی.
بخواب
از غم دنیا رها باش عزیزم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
***
چرا کنار قبرت نشسته‌ام؟!
چرا بلند نمی‌شوی با همان چهره خندان اسمم را صدا کنی؟!
بلند شو بی‌غیرت!
بلند شو و ببین گرگ‌های بیابان مرا می‌درند!
چرا دارم با جیغ و گریه نامت را صدا می‌کنم؟!
چرا تو را با پارچه سفیدی پوشانده‌اند؟! چرا؟ جواب بده!
بلند شو نامرد!
قرا بود امروز یکدیگر را کنار هم در لباس عروس دامادی در آینه قدی نگاه کنیم!
حال لباس سرتاسر مشکی پوشیده‌ام و کنارت زار میزنم!
این حق من نیست!
کجاست آن نامردی که زندگی مرا زندگی می‌کند؟

 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
جیغ میزنم و گریه میکنم.
شاید آتش دلم کور شود، اما می‌دانم؛
می‌دانم آخر چشم‌هایم کور می‌شود اما آتش دلم سر نمی‌شود.
سنگ لحد را از پیرمرد کثیف می‌گیرم و با قدرت، آن را به زمین می‌کوبم.
فریاد می‌کشم:
- بلند شو! چرا؟ چرا اینجا خوابیدی. پاشو ببین! پاشو ببین میخوان عشق من رو خاک کنن! بابا! بابا تو بلند شو نذار نفس زندگی من بره زیر خاک! نذار بیاد پیش تو!
با فریادهای من، جمعیت زار می‌زنند. مگر داغی بزرگ‌تر از این هست؟!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
روی خاک می‌افتم و آه بلندی می‌کشم.
لباس‌هایم خاکی می‌شود. هیستریک، جیغ می‌زنم و دست‌های مشت شده‌م را
روی زمین می‌کوبم.
دست‌هایم را می‌گیرند. آن‌ها درد دل من را نمی‌فهمند!
آن‌ها را به عقب هول می‌دهم.
دست از دیوار می‌گیرم اما توان ندارم.
انگار که سال‌های سال فلج بوده‌ام!​
 
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
اشک، اشک، اشک!
همدم امروز و فرداهایم است.
چرا دور عکست نوار سیاه زده‌اند عزیزم؟!
خدایا! می‌شود چشمانم را ببندم و بعد باز کنم و فراموشی گرفته باشم؟
کاش آن روز سرکار نمی‌رفتی عزیزم.
کاش آن روز آن‌خانه آتش نمی‌گرفت عزیزم!
کاش آن روز خودت را به‌خاطر زن و بچه‌ای به خطر نمی‌انداختی.
کاش آن روز حس انسانیتت فعال نمی‌شد!
اما این ای‌کاش‌ها... .
چه فایده‌ای دارد؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
بین این همه شغل، چرا آتش‌نشان شدی؟
می‌خواستی داغت به دل شکسته من
بماند؟
اما نه!
خودت به من گفتی باید با سختی‌های شغلت، آتش نشانی در زندگی کنار بیایم!
اما ما که هنوز زندگی را شروع نکرده بودیم عزیزم!
زود رفتی عزیزم... خیلی زود... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
موضوع نویسنده

ترنج

سطح
4
 
°•| نَستوه |•°
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
Apr
2,182
19,424
مدال‌ها
5
صدای فرضی ناله‌ای که فکر می‌کنم در آن خانه خاکستر شده سر دادی،
تا عمق جگرم را می‌سوزاند!
صدای زجه‌های سوزناک مادرت، مرا به خلع می‌کشاند‌.
خلعی ناتمام!
انگار در سیاهی دست و پا می‌زنم.
جیغ می‌زنم برای سرنوشت شومم!
اشک می‌ریزم برای طالع نحس خودم...​
 
بالا پایین