جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

همگانی اَشعار شاعران مورد‌ علاقه‌ات..

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته مشاعره توسط Kiana' با نام اَشعار شاعران مورد‌ علاقه‌ات.. ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 7,441 بازدید, 238 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته مشاعره
نام موضوع اَشعار شاعران مورد‌ علاقه‌ات..
نویسنده موضوع Kiana'
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط اوین

سوگند"

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
21
79
مدال‌ها
2
برخیز که در سایه‌ی سروی بنشینیم
کانجا که تو بنشینی بر سرو قیام است
 

سوگند"

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Jun
21
79
مدال‌ها
2
جمعه يعنی دلم از غصه بگيرد اما
به همين بودنت از دور قناعت بكنم
 

ماشاگانا

سطح
0
 
مدیر آزمایشی
مدیر آزمایشی
ناظر ادبیات
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
385
935
مدال‌ها
2
ز عکسِ خویشتن آیینه هرگز دل نپردازد
خیالِ خودپرستی در دلِ دانا نمی‌باشد
- قاسم ‌مشهدی
 

ماشاگانا

سطح
0
 
مدیر آزمایشی
مدیر آزمایشی
ناظر ادبیات
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jun
385
935
مدال‌ها
2
جهان به کامِ دلِ بلبلِ خوش‌آوا باد
که عشق خوش به جهان بلبلِ خوش‌آوا کرد
- قطران تبریزی
 

اوین

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
66
1,764
مدال‌ها
2
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

مولانا
 

ریحانا۲۰

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Jul
438
4,165
مدال‌ها
2
آن شمع دل افروز من از خانه من رفت
پروای گلم نیست که پروانه من رفت

دارم‌ صدف آسا کف‌ خالی و لب خشک
تا از کفم آن گوهر یک دانه من رفت

چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم
زبن شاخه پر گل که ز گلخانه من رفت
 
  • غمگین
واکنش‌ها[ی پسندها]: MAHVIN*

اوین

سطح
0
 
کاربر رمان‌بوک
کاربر رمان‌بوک
Aug
66
1,764
مدال‌ها
2
گفت لَبَم ناگهان نامِ گل و گلسِتان

آمد آن گل‌عِذار کوفت مَرا بَر دَهان

گفت که سلطان مَنم، جانِ گلستان مَنم

حَضرتِ چون مَن شَهی، وآنگه یادِ فُلان؟

دفِّ مَنی هین مَخور سیلیِ هَر ناکَسی

نایِ مَنی هین مَکُن از دَمِ هَر کَس فَغان

پیشِ چو مَن کِیقُباد، چَشمِ بَدم دور باد!

حیف نَباشَد که تو یاد کُنی از کِهان؟

جُغد بُوَد کو به باغ یادِ خَرابه کند

زاغ بُوَد کو بَهار، یاد کند از خَزان

چَنگ به مَن دَر زدی، چَنگِ مَنی دَر کنار

تار که دَر زَخمه‌ام سُست شَوَد، بُگسَلان

پُشتِ جهان دیده‌ای رویِ جَهان را ببین

پُشت به خود کن که تا روی نَماید جَهان

ای قمرِ زیر میغ! خویش نَدیدی، دریغ!

چند چو سایه دَوی، در پیِ این دیگران؟

بَس که مَرا دامِ شعر، از دَغَلی بَند کرد

تا که زِ دَستم شکار، جَست سویِ گلسِتان

در پیِ دُزدی بُدَم، دُزد دِگَر بانگ کرد

هِشتم بازآمَدم، گفتم و هین چیست آن؟

گفت که اینک نشان، دُزدِ تو این سوی رَفت

دُزدِ مَرا باد داد آن دَغَلِ کَژنِشان
 
بالا پایین