-RPR-
سطح
4
مدیر تالار ترجمه
پرسنل مدیریت
مدیر تالار موسیقی
مدیر تالار ترجمه
ویراستار ارشد
گوینده انجمن
مترجم انجمن
کاربر ممتاز
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
- Jun
- 4,408
- 31,270
- مدالها
- 6
او به عکسهایی نگاه میکرد که چهرهای نداشتند.
نه چشم، نه لب؛ فقط قابهایی پر از نبودن.
هر عکس، مثل آینهای بود که چیزی را پنهان میکرد.
او در آن قابها دنبال خودش میگشت، اما همیشه دیر میرسید.
دیر رسیدن، مثل نفس کشیدن در آب بود؛ ممکن، اما بیفایده.
او با آن عکسها زندگی میکرد، چون هیچ تصویری از خودش نداشت.
و بیتصویری، مثل بیصدا بودن بود؛ کسی نمیپرسد چرا.
چون هیچک.س نمیداند که باید بپرسد.
نه چشم، نه لب؛ فقط قابهایی پر از نبودن.
هر عکس، مثل آینهای بود که چیزی را پنهان میکرد.
او در آن قابها دنبال خودش میگشت، اما همیشه دیر میرسید.
دیر رسیدن، مثل نفس کشیدن در آب بود؛ ممکن، اما بیفایده.
او با آن عکسها زندگی میکرد، چون هیچ تصویری از خودش نداشت.
و بیتصویری، مثل بیصدا بودن بود؛ کسی نمیپرسد چرا.
چون هیچک.س نمیداند که باید بپرسد.