آموزشی «جریان سیال ذهن»، آینه ای از افکار انسان ها

[Kosarvalipour]

ویژگی های جریان سیال ذهن


نگارش نثر به شکل سنتی، کاملا خطی است—یعنی یک رویداد یا مفهوم به ترتیبی کمابیش منطقی، پس از رویداد یا مفهومی دیگر اتفاق می افتد.

 

[Kosarvalipour]

«جریان سیال ذهن» اما اغلب غیرخطی است و ویژگی هایی مشخص دارد: استفاده از قواعد دستوریِ غیرمعمول، تکرار، جهش های مفهومی و ساختار متفاوت طرح داستانی.

 

[Kosarvalipour]

قواعد دستوری


نگارش به سبک «جریان سیال ذهن» معمولا از قواعد مرسوم دستور زبان (و ترتیب واژگان) پیروی نمی کند، به این خاطر که افکار معمولا به شکلی کامل در ذهن شکل نمی گیرند یا در میانه ی فرآیند شکل گیری، تغییر مسیر می دهند و به «جملاتی ادامه دار» تبدیل می شوند، و یا فکری دیگر آن ها را قطع می کند.

 

[Kosarvalipour]

به همین دلیل می توان از قواعد دستوری به روش هایی استفاده کرد که این فرآیند را شبیه سازی می کند. به عنوان نمونه، «توماس مان» در کتاب «مرگ در ونیز» به شکلی ماهرانه از قواعد دستوری غیرعادی استفاده می کند تا دیوانگی تدریجی شخصیت اصلی داستان را به تصویر بکشد.

 

[Kosarvalipour]

علاوه بر این، نویسندگان «جریان سیال ذهن»، قواعد نقطه گذاری را به شکلی غیر مرسوم به کار می برند تا وقفه ها و تغییرات صورت گرفته در زنجیره ی افکار شخصیت ها را به نمایش بگذارند.

 

[Kosarvalipour]

 

[Kosarvalipour]

جهش های مفهومی



در این سبک از نگارش، نویسندگان با استفاده از پیوندهایی که اغلب بر اساس تجارب شخصی و خاطرات شخصیت شکل گرفته، بین افکار و مفاهیم مختلف جهش می کنند.

 

[Kosarvalipour]

جهش مفهومی ممکن است تصادفی به نظر برسد چون به شکلی پیوسته و به ظاهر بی هدف بین افکار متفاوت در گذار است، اما این فرآیند همچنان برای مخاطبین آشنا باقی می ماند چون بخشی از افکار روزمره ی همه ی ما به این شکل رقم می خورد.

 

[Kosarvalipour]

به عنوان مثال، افکار شخصیت ها معمولا در واکنش به تأثیرپذیری از حسی خاص به مخاطبین ارائه می شود: افکاری چندپاره که چیزی را توصیف می کند که شخصیت می بیند، استشمام می کند، می شنود، حس می کند و غیره.

 

[Kosarvalipour]

تکرار


نویسندگان از تکرار استفاده می کنند تا نشان دهند شخصیت مورد نظر مدام به یک تأثیر حسی یا فکری مشخص بازمی گردد.