- Jul
- 1,436
- 7,837
- مدالها
- 6
***
من آبیام آقای کیم، وقتی قطرههای خون از دستهام سر میخوره میتونم رنگ آبی رو توی تمامِ قرمزیش ببینم. چشمهایسرد، پنجرهای که خیلی وقته باز نشده و مایی که اینجا به هم خیره شدیم و تنها خواستهمون فراره. دوباره کاشها به مغزم حمله میکنن و نمیذارن به ادامهی رویای پوچم برسم؛ حالا ما تقریباً لب ساحلایم، شنهای نرم رو تو دستهام میگیرم و بهشون لبخند میزنم. مکان بعدی قراره کجا باشه آقای کیم؟ جهنم؟ هنوز لب ساحلایم و صدای غمگینت رو از پشتِ سرم میشنوم "کی قراره این داستانسازی دربارهی من رو تمومش کنی یاگامی؟" نمیدونم آقای کیم، تو همیشه بودی و حالا نبودنت فقط، درد داره.
من آبیام آقای کیم، وقتی قطرههای خون از دستهام سر میخوره میتونم رنگ آبی رو توی تمامِ قرمزیش ببینم. چشمهایسرد، پنجرهای که خیلی وقته باز نشده و مایی که اینجا به هم خیره شدیم و تنها خواستهمون فراره. دوباره کاشها به مغزم حمله میکنن و نمیذارن به ادامهی رویای پوچم برسم؛ حالا ما تقریباً لب ساحلایم، شنهای نرم رو تو دستهام میگیرم و بهشون لبخند میزنم. مکان بعدی قراره کجا باشه آقای کیم؟ جهنم؟ هنوز لب ساحلایم و صدای غمگینت رو از پشتِ سرم میشنوم "کی قراره این داستانسازی دربارهی من رو تمومش کنی یاگامی؟" نمیدونم آقای کیم، تو همیشه بودی و حالا نبودنت فقط، درد داره.
آخرین ویرایش توسط مدیر: