با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!جواب من به این سؤال همیشه ترکیبی از این رهنمودهای اساسی است: اینکه هر دو طرف باید بهطور مشترک با هم کار کنند نه در مقابلِ هم، بر مبنای همزیستی نه انگلوار. به بیان سادهتر: هریک از آنها به دیگری نیاز دارد؛ هریک از آنها دانش و تجربههای زیادی دارد که در اختیار دیگری بگذارد.
نویسندگان باید متوجه باشند که ضرورت دارد ویراستاران به آنها الهام ببخشند، آنها را برانگیزند و گاهی وادارشان کنند که به بهترین شکل ممکن بنویسند. باید متوجه باشند که ویراستاران خلاقیت خاص خودشان را دارند، چیزی که کمتر نویسندهای دارد، یعنی قریحهٔ تحلیل انتقادی، قوهٔ تمیز و قدرت بیانی که در اختیار نویسنده قرار میگیرد تا به بهترین نحو از آن بهره ببرد…
در صورت عدم نصب یا خرابی دستگاه کارتخوان، اتوبوس میبایست نسبت به ارائهی سرویس بهصورت رایگان اقدام نماید.
این جمله را در اتوبوس دیدم. کاملاً هم درست است؛ ولی ببینید نویسنده یک مفهوم ساده را چهقدر پیچانده و چند واژه خرجش کرده!
در جاهایی که سرعت خواندن از دقت نوشتن مهمتر است، متون پیچیده و بلندی مثل این هم مُمل است، هم مُخل.
همین مفهوم را من نهایتاً با نُه واژه بیان میکنم؛ یعنی دقیقاً نصفِ واژههای آن جمله:
اگر کارتخوان نباشد یا خراب باشد، اتوبوس رایگان است.
ما که پول نداشتیم دماغمان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک