جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

رها شده [آوای جان] از «کارگروهی کاربر انجمن رمان بوک»

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته فرهنگ و ادب توسط PardisHP با نام [آوای جان] از «کارگروهی کاربر انجمن رمان بوک» ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 871 بازدید, 15 پاسخ و 14 بار واکنش داشته است
نام دسته فرهنگ و ادب
نام موضوع [آوای جان] از «کارگروهی کاربر انجمن رمان بوک»
نویسنده موضوع PardisHP
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط ئه وین؛
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
آوای جانم!
تو را که می‌بینم، من دیگر من نیستم و دل دیگر دل سابق نیست!
حال عوض می‌شود، و شادی جوانه می‌زند و تو می‌خندی و من خوشحالم... .
شب می‌شود و باران می‌بارد و بغض گلو را می‌فشارد. اما چون تو باشی غمی نیست!
آوای دل انگیز تو اگر در گوشم بپیچد، اگر نامم را بخوانی، من دگر غم را نشناسم.
آوای جانم اگر تو همراه من باشی، بهشت را هم نمی‌خواهم.
 

ئه وین؛

سطح
0
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
May
1,121
13,903
مدال‌ها
2
چشمانت تراژدی‌ترین داستان جهان بود و صِدایت دلنشین‌ترین آواز؛ فقط کافی بود پلک بزنی و آواز بخوانی آن وقت زیباترین آواز تراژدی دنیا ساخته می‌شد از گوشه‌ای از چشمان تو غزل مانند باران می‌بارد و می‌بارد! داستان چشمانت را خواندم عمیق و عجیب در آن فرو رفتم! در رو به رویِ شیشه هایی از جنس هایِ شکست خورده دقیق‌تر رویِ چشمانم زوم می‌کنم جز تو چیزی در آن یافت نمی‌شود! یاد آن شب که تورا دیدم مهتاب دگرگون شد فاصله ها کمیاب شد و چشمان من در عمق آن چشمانت فرو رفت! رنگش سبز بود، سبزی‌ از جنس طبیعت رنگت چشمانش نه! رنگ آن قلبش که مانند طبیعتی بود سرشار از عشق، محبت و در عین حال نیمی از آن را خشکسالی گرفته بود. صدایِ خش- خش برگ های پاییز هم در قلبش فضا را دلنشین‌تر از قبل می‌کردند. یادم است به پاییز گفتم: « پاییز جان! ای نارنجی دلنشین و خوش آب رنگم لطفاً هوایِ قلب هایِ عاشقان و آن چشم های خیس را داشته باش! کمی حواست به قدم هایِ برگهایِ نارنجی رنگ و سبز رنگت باش... دل ها این روز ها در هوایِ بی‌قراریست »​
 
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
آوای جانم!
من مانند گنجشکی کوچک که به دنبال جایی برای لانه کردن می‌گردد!
کجا بهتر از قلبت که خانه‌ی من شود آوای جان من... .
هرروز لبخند تو را که بینم دیگر غم بر من چیره نخواهد شد؛
دیگر حالم اندکی اندوه هم نخواهد داشت.
زیبا‌ترین، آوای این جان که بی‌تو جان ندارد،
نروی یک وقت... .
 

ئه وین؛

سطح
0
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
May
1,121
13,903
مدال‌ها
2
آوای جان من!
هر روز بیشتر از دیروز به دوست داشتن تو ادامه میدهم‌.
وقتی که در کنار من نیستی خیالِ خزانت مانند برگ های پاییزی بر قلب من فرو می‌آید!
چه بود زندگی من؛ اگر نمی‌آمدی؟!
عشق من به تو چنان است که کسی قادر به درک آن نمی‌شود.
 
موضوع نویسنده

PardisHP

سطح
6
 
𝓣𝓲𝓻𝓮𝓭
نویسنده حرفه‌ای
نویسنده ادبی انجمن
کاربر ویژه انجمن
نویسنده انجمن
Apr
2,823
23,786
مدال‌ها
8
آوای جانم!
امروز باران بارید و نگذاشت از گل فروشی برایت گل بخرم. در عوضش برایت نامه‌ای می‌نگارم:
« عشق همیشه تکرار کلمات نیست، گاهی لبخندی که می‌زنی برای من از هرچیز باارزش‌تر است. می‌دانم توهم بارها گفته‌ای که بی‌من نمی‌توانی، اما راستش را بگویم من زندگی بی‌تو را قبل از تو را و بعد از تو را در تصوراتم هم نمی‌بینم... .»
 

ئه وین؛

سطح
0
 
شاعر انجمن
شاعر انجمن
کاربر ممتاز
May
1,121
13,903
مدال‌ها
2
واژه‌ها را رقم می‌زنم برای تو
کامل‌ترین معنا برای عشق تو بودی!
ندا کن مرا، صدای تو همان دوایی است که هزاران درد قلب مرا تسکین می‌دهد.
روز هایی که بی تو می‌گذرد هر ثانیه‌ای در قلب من فریاد‌هایی به گوش می‌رسد که؛ فقط می‌گویند کنار تو بودن را می‌خواهند.
 
بالا پایین