جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.

دلنوشته {ئیلاق} | اثر•عسل کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط STARLET با نام {ئیلاق} | اثر•عسل کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 139 بازدید, 9 پاسخ و 7 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {ئیلاق} | اثر•عسل کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع STARLET
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط STARLET
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10

نام دلنوشته: ئیلاق (جایی برای آرامش، ریشه گیلکی دارد)
ژانر: عاشقانه
دلنویس: عسل

عضو تیم نظارت ادبی دوم
دیباچه:
تو را نه در حصارِ واژه، که در سطرِ بی‌تابی لمس کردم؛ جایی حوالی اضطرابِ گُدار و خاموشیِ دشت.
شبیه علف‌زارِ پس از تگرگ بودی؛ زخمی، ولی هنوز سبز، هنوز ایستاده.
من از تبارِ اشتیاق آمده‌ام، از ایلِ اشک‌های جلودار، با لهجه‌ای که تنها تو می‌فهمیدی.
دستم به دکمه‌ی حضورت نمی‌رسید؛ گویی در خاکریزِ خاطره، جا مانده بودی.
تو را دوست داشتم نه مثل مردم، که مثل ماه‌سوخته‌ای که برای نور، پوست انداخته باشد.

 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10
1000009583 (1).png
بسمه تعالی

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.
حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانید در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10

دلت در تنگنای لبخند جا می‌مانْد؛ شبیه پرنده‌ای که قفس را بلد شده باشد، نه پرواز را.
و من، هر شب در حجله‌ی خواب، تورِ تو را می‌بافتم، با نخِ خیال و سوزنِ اگر... .
صداها مرده بودند در گلویم، مثل واژه‌هایی که شاعر از ترس معناشان نمی‌گوید.
تو غایب نبودی، فقط حضورت آداب نداشت؛ می‌آمدی و من، بی‌وضو تو را می‌پرستیدم.
عشقمان شبیه باران نبود، شبیه بغضی بود که به زمین نرسید، اما آسمان را شکست.

 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10

تنها در هزارتوی خاطره‌ات گم می‌شوم، جایی که سکوتِ تُنگ و تیزِ عشق، بر دیوارِ جانم حک شده است.
صدایت، مثالی نامرئی‌ست که در خلوتِ نفس‌هایم به تلاطم می‌افتد؛ طوفانی که هیچ ساحلی تاب ندارد.
لمسِ دستانت در من، چون وصله‌ای کهنه بر لباسِ روحِ پاره‌پاره‌ام بود؛ زخمی که خود را نمی‌توانم پنهان کنم.
چشم‌هایت، باراندازِ غم‌های ناگفته‌اند، جایی که در آن جانم پهلو می‌گیرد و در موج‌های تو غرق می‌شود.
عشق‌مان نه شعری سروده شده، نه نغمه‌ای زمزمه‌ شده، بلکه پیله‌ای‌ست که من به زور بر تنم دوخته‌ام، به امید تولدی دیگر.

 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10
در فُسحتِ نگاهت، همه‌ی اضطراباتم دچار انحلال شدند؛ گویی آبشاری از تریاق بر زخمِ حیاتم ریخته باشی.
چشمانت، دو فانوسِ فُسفُری در مهِ انباشته از غیبت بودند، راه را به قایقِ بی‌سکانم می‌نمایاندند.
نامت را که بر لب می‌آورم، دهانم پر می‌شود از شِکوفانِ صُدّف، و طعمِ دریا در رگ‌هایم جاری می‌شود.
حضور تو، نوعی شیدافزاری‌ست؛ معماریِ شور در خرابه‌های استخوانم.
و من، هر بار که تو را نفس می‌کشم، دچار تسخیرِ زوال‌ناپذیر می‌شوم.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10
در کنار تو، حتی باد هم آرام می‌شود و گویی هر برگ درخت با سکون‌پریشی خودش، قصه‌ی ما را زمزمه می‌کند. چشمانت، دریچه‌ای‌ست که من در آن گم می‌شوم و هر بار که خیره می‌شوم، بخشی از خودم را پیدا می‌کنم. دستت وقتی به دستم رسید، گرمایی داشت که نه آتش بود، نه آفتاب، اما جانم را روشن می‌کرد. لبخندت، سرشار از آرامش و نجواهای ناگفته است؛ نجواهایی که تنها من می‌شنوم و در جانم حک می‌شوند. عشق ما، نه قصه است، نه افسانه؛ بیشتر شبیه مه‌روییست که بی‌صدا تمام وجودم را پر می‌کند.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10
وقتی به تو نگاه می‌کنم، جهان کوچک می‌شود و فقط نفس‌هایمان در فضا پرواز می‌کنند. دستت که روی دستم می‌لغزد، حس می‌کنم زمان تمام شده و جز این لحظه، چیزی نیست. صدایت، ملایم و گرم، مثل شکوفه‌فشانِ دل‌پریش در قلبم می‌نشیند و هر زخمی را نرم می‌کند. هر بار که لبخند می‌زنی، چیزی در درونم آب می‌شود، مثل برف در آغوش خورشید، و من دوباره زندگی می‌کنم. عشقمان، نه هیاهوست، نه فریاد؛ آرام و بی‌صدا، اما تا ته جانم نفوذ می‌کند و مرا بی‌تاب می‌سازد.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10
دستت که به من رسید، انگار نسیم‌نگینِ جان‌افزا بر استخوان‌هایم نشست و هر تکه‌ی خسته‌ام را دوباره سرپا کرد. چشمانت، پر از مه‌پوشِ رازگونه بودند، دریچه‌ای که در آن می‌توانستم گم شوم و بدون هیچ راه بازگشتی، دوباره پیدا شوم. صدایت، موسیقی‌ای بود که حتی سکوت هم مجبور می‌شد همراهش بخواند و من، در هر نتش، غرق می‌شدم.
لبخندت، نه آرامشِ ساده، که شکوفه‌ی تاریکِ امید بود که بر دلِ شب‌های بی‌ستاره می‌نشست.
عشقمان، نه شعله، نه طوفان؛ بلکه رودخانه‌ای از حس‌های پنهان بود، که در هر پیچش، مرا به تو نزدیک‌تر می‌کرد و هیچ‌گاه پایان نداشت.
 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10

وقتی دستت را روی گونه‌ام گذاشتی، برق شورافزایی در رگ‌هایم دوید و تمام فاصله‌ها ناپدید شدند.
لبانت به لبم که رسید، نه تنها نفس‌هایم، که تمام وجودم در طوفان مه‌فشانِ احساس فرو رفت.
دست‌هایت، مثل ریسمانِ نورافشانی بودند که قلبم را به خودت گره زدند و هیچ فراری باقی نگذاشتند.
هر بوسه‌ات، نه فقط پوست، که روح و خاطره‌هایم را نیز لمس می‌کرد؛ لحظه‌ای که زمان در آن گیر کرد و جهان فقط برای ما نفس می‌کشید.
عشقمان، نه زمزمه، نه فریاد؛ بلکه شورابریزِ وجود است که هر بار تو را می‌بینم، مرا دوباره زنده می‌کند و به پرواز درمی‌آورد.

 
موضوع نویسنده

STARLET

سطح
4
 
⁦⁦୧⁠(⁠ارشد بخش ادبیات)⁠୨⁩
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
شاعر آزمایشی
کپیست انجمن
عضو تیم تعیین سطح ادبیات
Feb
3,600
15,805
مدال‌ها
10

وقتی دستت از دستم رها شد، حس کردم که بخشی از جانم با تو پرواز کرده و هیچ بادی آن را بازنمی‌گرداند. چشمانت، مه‌فشانِ غریب، مرا به جهانی می‌برد که هم زیبا بود و هم ممنوع؛ جایی که هر نگاه، هم وعده بود و هم وداع. صدایت، آرام و دلنشین، همچون شورافرازِ خاموش در اعماق قلبم می‌لرزید و هر لرزشش زخم تازه‌ای می‌گشود. لبانت که از کنار لبم دور شد، هنوز طعم شکوفه‌ی تاریکِ امید را بر روح من گذاشت و من در سکوت، میان عطش و فریاد، سوختم. عشق ما، نه شعله بود و نه طوفان؛ بلکه رودخانه‌ای خفته و طغیان‌ناپذیر بود، که هر بار دوریت، مرا به اعماق خود می‌کشید و بی‌صدا می‌سوزاند.
 
بالا پایین