جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

دلنوشته {اتاق تاریک} اثر •Mariam کاربر انجمن رمان بوک•

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته دل نوشته های کاربران توسط Mariam با نام {اتاق تاریک} اثر •Mariam کاربر انجمن رمان بوک• ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,522 بازدید, 30 پاسخ و 4 بار واکنش داشته است
نام دسته دل نوشته های کاربران
نام موضوع {اتاق تاریک} اثر •Mariam کاربر انجمن رمان بوک•
نویسنده موضوع Mariam
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DLNZ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
اولین بار که دلت میشکنه ، اولین بار که تلخی رو تو زندگیت مزه می‌کنی ،اولین باری که با درد آشنا میشی.....
حال بدت رو به همه نشون میدی، فریاد میزنی ، درون و بیرونت با هم آوار میشه، به غریبه آشنا متوسل میشی واسه درد و دل کردن و آروم شدن...
تهش اینه که هر بار تو اینه ضعیف ترین وجود دنیارو میبینی از خودت احوال پریشونت بیزار میشی
ی مدت که بگذره.. دوز دردا و تلخیا و شکست ها که بره بالا تر زخم های عمیق تری رو که حس کنی
کم کم ساکت میشی می‌ریزی تو خودت...
میخوای داد بزنی گریه کنی ولی نمیتونی ایتقدر وجودت پر شده که دیگه چیزی نمیتونه باعث خالی شدنت بشه.....
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
امروز داشتم فکر میکردم فقط هم اینطور نیست که ما از دست داده باشیم.
دلم سوخت واسه آنهایی که ما را از دست داده اند..
نه که ماه باشیم و بی عیب ،نه فقط ما انگار کسانی رو از دست داده ایم که مطمئن نبودیم دوستمان دارند و آنها کسانی را که مطمئن بوده اند دوستشان دارند به نظر می‌رسد آنها بازنده ای بزرگتری هستند.....
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
تو وظیفه ای نداری مدام خودت رو تعریف کنی ؛
اگه مهم باشی خودشون هرچیزی که لازم باشه رو میفهمند.
از یک جایی به بعد واسه بودن یا نبودن آدماتو زندگیت باج نمیدی و ارزش خودت رو حفظ میکنی.

و ی جا بنویس که یادت نره اونی که رفت برنمی‌گرده و اونی هم که برگشت دیگه مثل قبل نمیشه‌......
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
_دوسم داری
_چی
_ هیچی.این رو خوب می‌دونم که هیچ وقت نباید یه سوال رو واسه کسی تکرار کرد مگه وقتی که مطمئن باشی طرف گوش هاش سنگینه، چون در غیر این صورت داره به این فکر می‌کنه چه خزعبلاتی تحویلت بده اگه میخواست راستش رو بگه همون اول می‌گفت.....
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
خیلی هامون آدما های قوی محکمی هستیم ولی خب هر از گاهی نیاز داریم.
که یکی پای حرفامون بشینه.
تا براش از شب بیداری هامون بگیم.
از دردامون از گله هامون از غصه هامون از حرفایی که هیچ وقت به زبونمون نیومدو تبدیل به یه بغض بی صداو همیشگی شدن.
از خواستنا و نشدنای زندگیمون براش تعریف کنیم...
اونم درجواب همه حرفامون بغلمون کنه و بگه: غصه نخور همه چیز قرار درست بشه

خلاصه نمی‌دونم از این آدما تو زندگیتون دارید یا نه اگه دارین قدرشو نو بدونید......
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
مثل کودکی که مادرش به او گفته دیگه مامانت نیستم.
مثل دانه برفی که به زمین نرسیده آب شد
مثل بغضی فرو خورده شده از غم
مثل دیوار های فرسوده در حال سقوط
مثل ابر وقتی میگیرد،مثل برگ وقتی می‌خشکد، مثل جوجه کبوتری که از درختی بلند افتاده...
مثل مورچه ای که زیر پایم له شدو ندیدم
مثل قلب هایی که خورد شد. مثل اشکی که در چشم لبریز شد ولی نیافتاد مثل سیگار وقتی بی صدا سوخت...
مثل رنگ سیاه که همه بدشگون دانشتند مثل 13 که گفتن نحس است.حالمان خوب نیست......
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
برای تحمل این همه رنج و سختی، این همه فشارو استرس، این هجم از غم و درد،
نیاز مند قلب های بزرگتری بودیم....
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
تو زندگی ی حقایقی هستش که میشه فهمید، ولی نمیشه فهموند. آدما وقتی تورو نمی فهمند، به زبون خودشون ترجمه میکنن، به زبون خودشون قضاوتت میکنن و حتی حکم میدم، اونجاست که ترجیح میدید سکوت کنی، ترجیح میدید تنها باشی........
 
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
بیماری "مازوخیسم"
یکی از بدترین بیماری هاییِ که درمان نداره
به زبون وطنی میشه "خود آزاری"
خود آزاری فقط این نیست
که سرتو محکم بکوبی تو دیوار!
یا تنتُ با تیغ و چاقو خط بندازی...
همین که بعد از گذشت
ماه ها یا سالها به آدم رفته ی زندگیت فکر کنی ع*نی مازوخیسم داری!
اصلا مازوخیسم یعنی قبول نکردن
اینکه تو تموم شدی،
تو مُردی ،
دیگه تویی وجود نداری براش!
بشین زندگی تو بکن دوست من،
تو دیگه تموم شدی...
مگه نمیدونی این روزا آدما تاریخ انقضا دارن!
 
آخرین ویرایش:
موضوع نویسنده

Mariam

سطح
0
 
کاربر فعال انجمن
فعال انجمن
کاربر رمان‌بوک
Dec
188
245
مدال‌ها
2
گریه کنید از شدت غم سکته کنید، از هجوم افکار مختلف جنون زده شین بمیرید.
اما وقتی حالتون بده با هیچ انسانی درد و دل نکنین با هیچ کدومشون.....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا پایین