جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار احمد رضا احمدی

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط DELARAM با نام احمد رضا احمدی ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,016 بازدید, 62 پاسخ و 3 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع احمد رضا احمدی
نویسنده موضوع DELARAM
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط DELARAM
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
شفای من
سال‌های پیش در یک غروب پاییزی
در خیابانی که سرانجام دانستم انتها ندارد،گم شد
مادرم در ایوان
وقوع خوشبختی را برای ما دو تن
من و مادرم
حدس زده بود
پاییز آمیخته به سایه و روشن ابر
به خانه‌ی ما سقوط کرد
از هفته‌ی پیش
صدای برگ‌ها را شنیده بودیم
آمیخته به ابر بودم
زبانم لکنت داشت
قدر و منزلت اندوه را می‌دانستم
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
پس
هنگامی که گریه هم بر من عارض شد
قدر گریه را هم دانستم
همسایه‌ها
به من گفتند: اندوه به تو لطف داشته‌ است
که در ماه اسفند به سراغ تو آمده است

مادرم
در نخستین روز ماه اسفند وفات یافت
هیچ روزی از اسفندهای عمر
برای من آن‌قدر عتیقه نبود
مادرم گریسته بود
مادرم از درد رها شده بود
در کوچه‌های ژرف او را تشیع کردیم
آن‌گاه
از آسمان بر سر ما هزاران پرنده نازل شد
پرندگان زنبق‌های ارزانی بودند
که از هول و وحشت ما از مرگ
گاه تا غروب آفتاب در کوچه می‌ماندند.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
بسیار زیسته‌ام
تمام شب برادرم بال گسترد
امید پرواز داشت
نمی‌خواست بیاد آورد
که انسان است و بال ندارد
پس
ترسان
از بام به کوچه رفت
ما دیگر برادرم را ندیدیم
هم‌چنان که دیگر مادرم را هم ندیدیم
دیگر از فراز بام از صبح تا شام
مهاجران را می‌دیدیم
که عکس‌های جوانی را می‌سوختند
تا از سرما به خوابی ابدی فرو نروند.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
عصرها
ما گاهی صدای سوت قطار را می‌شنیدیم
گاهی از زنبق‌های پژمرده یاد می‌کردیم
که پرنده شدند
و سپس پژمرده شدند
گاهی زنانی را می‌دیدیم
که از دفن شوهران بازگشته بودند
آنها را زنان دیگر
محاصره می‌کردند و از آنها مدام
می‌پرسیدند که شوهران در هنگام
مرگ چه پرنده‌ای را صدا می‌کردند.
عزیز دل
پس بگذار ما گلدان‌ها را آب بدهیم.

با دیدگان آمیخته به اشک
برای هواخوری به کوچه‌ها برویم
اتاق‌ها را دوباره رنگ سفید بزنیم.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
عزیز من حوصله کن
شاید معجزه‌ای رخ دهد
اتاق‌ها خود به خود سفید شوند.

نازنین من می‌دانی که من و تو
بسیار فقیر هستیم.
هراسان و تنها
از این کوچه به آن خیابان می‌رویم.

این وصیت نیست
لبخند را دوست دارم
من بسیار گریسته‌ام
سرانجام
بوته‌های اطلسی گل می‌دهد.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
«شهری فریاد می‌زند»
شهری فریاد می‌زند:
آری
کبوتری تنها
به کنار برج کهنه می‌رسد
می‌گوید:
نه.
بهار، از تنهایی، زبانی دیگر دارد
گل ساعت
مرگ روزها و اطلسی ها را
می‌گوید
این آواز را چگونه به شهر رسانیم؟
که آواز
در پشت دروازه‌های گمان
خواهد مرد
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
تو با خواب به شهر درآ
تا آواز در چشمانت مخفی باشد.
ما که از دیروز گرم اتاق‌های استوایی آمده‌ایم
قرارمان
در آوازهای صبح است.
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
« نشانی خانه خویش را گم کردیم»
نشانی خانه خویش را گم کرده‌ایم
لطف بنفشه را می‌دانیم
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی‌کنیم
ما نمی‌دانیم
شاید در کنار بنفشه
دشنه‌ای را به خاک سپرده باشند
باید گریست
باید خاموش و تار
به پایان هفته خیره شد
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
شاید باران
ما
من و تو
چتر را در یک روز بارانی
در یک مغازه که به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم
گم کردیم
 
موضوع نویسنده

DELARAM

سطح
7
 
⦋نویسنده ادبی انجمن⦌
نویسنده ادبی انجمن
Dec
2,540
19,766
مدال‌ها
17
«گاهی برای ادامه روزهای تو»
به تو گفته بودیم:
گاهی برای ادامه‌ی روزهای تو
سکوت کردیم
هر جا باران بارید
ما در کنارت ایستاده‌ایم
و برای مرگ و تاریکی که به دنبال تو بودند
گلی پرتاب کردیم
که تو را از یاد ببرند
 
بالا پایین