متفرقه اسم دختر ایرانی

[ویتامین]

دیبا:​

نوعی پارچه ابریشمی

رامینا:​

دخترِ طربناک

رایا:​

فکر و اندیشه

رخساره:​

رخ، چهره، صورت

رخشنده:​

درخشنده، دارای عظمت و شکوه

 

[ویتامین]

رستا:​

رستگار شده، رهایی یافته و خلاص شده.

روبیتا:​

زیبا روی

روسانا:​

مانند روی و چهره

روشا:​

دارای چهره‌ی شاد، شاداب

رومینا:​

زدوده و صیقل کرده شده و جلا داده؛ پاک و پاکیزه کرده.

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

رونیا:​

آن که چهره‌اش مثل نیاکان است.

رونیکا:​

روی زیبا، زیبا روی

روهینا:​

آهن و فولاد جوهردار

زرین:​

از جنس زر، به رنگ زر، طلایی، زیبا و آراسته

زیبا:​

ویژگی آن‌که دیدنش لذّت بخش و چشم‌ نواز است، جمیل

 

[ویتامین]

ژاله:​

شبنم، تگرگ، قطره‌ی باران، باران

سارگل:​

گل زرد

سارینا:​

خالص، پاک

سامینا:​

مانند مینا، نام گلی

سانا:​

آسان

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

سانیا:​

سایه روشنِ جنگل

سایه:​

توجّه، عنایت، پناه، حمایت

سپیده:​

روشنی کم‌رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب

سپینود:​

دختر پادشاه هند «شنگل» و زن بهرام گور

ستوده:​

ستایش شده.

 

[ویتامین]

سحرگل:​

گل سپیده دم، زیبا و با طراوت

سروگل:​

زیبا و با طراوت و شاداب

سروناز:​

سرو نورسته

سروین:​

روسری و چارقد

سنبل:​

گلِ خوشه‌ای بلند

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

سوگند:​

قسم، استواری بر پیوند، استواری بر گفتن و راست گفتن.

سوما:​

ماه، نور ماه

سیما:​

چهره، صورت

شاداب:​

باطراوت، تازه، شاد، شادان، مسرور

شادی:​

شاد بودن، خوشحالی، سرور