متفرقه اسم پسر ایرانی

[ویتامین]

پارسیا:​

منسوب به پارسی، منسوب به قوم پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس

پارسا:​

پرهیزگار، زاهد، متقی

تیرداد:​

زاده شده در تیر ماه‌، نام سه تن از شاهان اشکانی

تهمتن:​

تنومند، قوی جثه، نیرومند

توانا:​

دارای قدرت انجام کار، نیرومند

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

جهانگیر:​

جهان‌گشا؛ بسیار مشهور در همه‌ی جهان

جهانگرد:​

آن که به کشورها و نواحی مختلف جهان سفر می‌کند، سیاح، گردشگر

جوانمرد:​

دارای خصلت‌های نیک و پسندیده مانند بخشندگی، گذشت

جوان:​

کم سن و سال، شاداب و با طراوت

جمشید:​

جم درخشان یا جم شاه، آخرین شاه پیشدادی در داستان‌های ملی ایران

 

[ویتامین]

جاویدان:​

همیشگی، ابدی، به‌طور همیشگی، تا ابد

جانبخش:​

ویژگی آن‌که موجب شادی، آرامش و تازگی روح می‌شود.

چالاک:​

دارای سرعت و مهارت در عمل، چابک، بلند، آراسته، بزرگوار

خوشیار:​

دوست، یار شاد، شادمان

خوش‌روز:​

دارای زندگی راحت و بارفاه

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

خشنود:​

خوشحال و راضی

خشایار:​

دلیر، نیرومند

خاتم:​

نقوش و طرح‌های تزیینی روی چوب، انگشتر، مهر تایید

دلاور:​

شجاع و جنگجو، گستاخ

دستان:​

آهنگ و لحن، داستان، قصّه، افسانه

 

[ویتامین]

داور:​

حَکَم، «در حقوق» قاضی، «به مجاز» خداوند، پادشاه، حاکم

دانیار:​

آگاهی و دانش

دانوش:​

نام شخصی در داستان وامق و عذرا

دانا:​

دارای عقل و تجربه، خردمند

دامون:​

دشت و صحرا‌ از حکمای قدیم یونان

 

[ویتامین]

 

[ویتامین]

داریا:​

دارنده

دلیر:​

شجاع، دارای جرأت و جسارت

رامتین:​

نوازنده، سازنده

رامبد:​

رئیس رامشگران، آرامش‌ دهنده

رامان:​

منسوب به رام، نام ناحیه‌ای در شهرستان اهواز است.

 

[ویتامین]

راستین:​

حقیقی، واقعی، راست قامت

رادین:​

آزادوار، آزاده، به مانند آزاده

راد:​

جوانمرد، آزاده

زیرک:​

باهوش، هوشیار

زرار:​

تیزفهم، سبک روح