مجموعه اشعار اشعار عراقی

[mobina01]

ای یاد تو آفت سکونِ دل من
هجر و غم تو ریخته خون دل من

من دانم و دل که در فراقت چونم
کَس را چه خبر ز اندرون دل من ؟

 

[mobina01]

‏ای مایه‌ی اصل شادمانی، غم تو
‏خوش‌تر ز حیات جاودانی، غم تو

‏از حُسن تو، رازها به گوش دل من
‏گوید به زبان بی‌زبانی غم تو

 

[mobina01]

چه خوش باشد! کــه دلدارم تو باشی
ندیم و مونـــس و یارم تو باشی

ز شادی در همه عالم نگـــنجم
اگر یک لحظه غــــم خوارم تو باشی

 

[mobina01]

نزد زلف دلربایش تحفه، دل خواهیم برد
پیش روی جانفزایش جان فشان خواهیم کرد

بر سر بازار وصلش جان ندارد قیمتی
تا نظر در روی خوبش رایگان خواهیم کرد

 

[mobina01]

مرا، کز جام عشقت مسـ*ـت باشم
وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم
همه دشوارم آسان می‌نماید

 

[mobina01]

نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن که خیالی شدم از تنهایی

گفته بودی که بیایم ؛ چو به جان آیی تو ،
من به جان آمدم ! اینک تو چرا می‌نایی ؟

 

[mobina01]

مهر مهر دلبری بر جان ماست

جان ما در حضرت جانان ماست

پیش او از درد می‌نالم ولیک

درد آن دلدار ما درمان ماست

 

[mobina01]

بر من نظری کن، که منت عاشق زارم
دلدار و دلارام به غیر از تو ندارم

تا خار غم عشق تو در پای دلم شد
بی‌روی تو گلهای چمن خار شمارم

 

[mobina01]

مرا، کز جام عشقت مسـ*ـت باشم
وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم
همه دشوارم آسان می‌نماید

 

[mobina01]

من چه دانم که چرا از تو جدا افتادم؟
نیک نزدیک بدم، دور چرا افتادم؟

چه گنه کرد دلم کز تو چنین دور افتاد؟
من چه کردم که ز وصل تو جدا افتادم؟

جرمم این دان که ز جان دوست‌ترت می‌دارم...
از پی دوستی تو به بلا افتادم

حاصلم از غم عشق تو نه جز خون جگر
من بیچاره به عشق تو کجا افتادم؟

پایمردی کن و از روی کرم دستم گیر
که بشد کار من از دست و ز پا افتادم

تا چه کردم، چه گنه بود، چه افتاد، چه شد؟
چه خطا رفت که در رنج و غنا افتادم؟

چند نالم ز عراقی؟ چه کند بیچاره؟
که درین واقعهٔ بد ز قضا افتادم..