جدیدترین‌ها

خوش آمدید

با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشته‌باشید.

اکنون ثبت‌نام کنید!
  • هر گونه تشویق و ترغیب اعضا به متشنج کردن انجمن و اطلاع ندادن، بدون تذکر = حذف نام کاربری
  • از کاربران خواستاریم زین پس، از فرستادن هر گونه فایل با حجم بیش از 10MB خودداری کرده و در صورتی که فایل‌هایی بیش از این حجم را قبلا ارسال کرده‌اند حذف کنند.
  • بانوان انجمن رمان بوک قادر به شرکت در گروه گسترده نقد رمان بوک در تلگرام هستند. در صورت عضویت و حضور فعال در نمایه معاونت @MHP اعلام کرده تا امتیازی که در نظر گرفته شده اعمال شود. https://t.me/iromanbook

مجموعه اشعار اشعار ملک الشعرای بهار

اطلاعات موضوع

درباره موضوع به تاریخ, موضوعی در دسته اشعار شاعران توسط Mr. Sarmast با نام اشعار ملک الشعرای بهار ایجاد شده است. این موضوع تا کنون 1,338 بازدید, 77 پاسخ و 0 بار واکنش داشته است
نام دسته اشعار شاعران
نام موضوع اشعار ملک الشعرای بهار
نویسنده موضوع Mr. Sarmast
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند نوشته
آخرین ارسال توسط mobina01

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
دلم ببردی و گویی که جان بیار ای دوست

به حیرتم که تو از جان من چه می‌خواهی‌؟

دوباره آمدی ای سیل غــم‌، نمی‌دانم

دگر ز کلبهٔ ویران من چه
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
سیل خون‌آلود اشکم بی‌خبرگیرد تو را
خون مردم‌، آخر ای بیدادگر، گیرد تو را

ای شکرلب‌، آب چشمم نیک دریابد تو را
وی قصب‌پوش آتش دل زود درگیرد تو را

ورگریزی زین دو طوفان چون پری برآسمان
بر فراز آسمان آه سحر گیرد تو را

باخبرکردم تو را خون ضعیفان را مریز
زان که خون بی‌گناهان بی‌خبر گیرد تو را

نفرت مردم به مانند سگ درنده است
گر تو از پیشش گریزی زودتر گیرد تو را

کن حذر زان دم که دست عاشق دلمرده‌ای
همچو قاتل در میان رهگذر گیرد تو را

ای خدنگ غمزهٔ جانان ز تنهایی منال
مرغ دل چون جوجه زیر بال و پر گیرد تو را

خاک زیر و رو ندارد پیش عزم عاشقان
هر کجا باشد بهار آخر به بر گیرد تو
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد
به‌ راستی خیر از درد و داغ من دارد

ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد

به‌حق‌شام‌غریبان نگاهدار ای زلف
دل مراکه پریشانی از وطن دارد
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
اقسام سخن چهار باشد همه جا
فخر است ‌و مدیح‌ است ‌و نسیب ‌است و هجا

از فخر و نسیب و مدح من بردی سود
وقت است که از هجا نشانمت بجا
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
از دوست بریدیم به صد رنج و ندامت
از دوست به‌خیر آمد و از ما به‌سلامت

از عشق حذرکن که بود ماحصل عشق
خون خوردن و جان کندن و آنگاه ملامت
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
چشم ساقی چو من از باده خرابست امشب
حیف از آن دیده که آماده‌ی خوابست امشب

قمرا ! پرده برافکن که ز شرم رخ تو
چهرهٔ ماه فلک زیر نقابست امشب
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
قلبـمٖ به حدیثی که شنیدی مشکن
عهدم به خطایی که ندیدی مشکن

تیغی که بدو فتح نمودی مفروش
جامی که بدو باده کشیدی مشکن
 

mobina01

سطح
4
 
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده ادبی انجمن
Mar
10,552
27,231
مدال‌ها
9
گر نیمه شبی مسـ*ـت،درآغوش من افتد
چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد

صدبار به پیش قدمش جان بسپارم
یکبار مگر گوشه ی چشمش بمن افتد

ای برسر سودای تو،سرها شده بر باد
دور از تو چنانم ،که تنی بی بدن افتد

آوازه ی کوچک دهنت ورد زبانهاست
پیدا شود آن راز،که در هردهن افتد

شیرین نفتد؛ هر که زند تیشه،که اینکار
شوری است، که تنها بسر کوهکن افت
 
بالا پایین