دلنوشته {اشک دلتنگی} اثر •محمد یاسین نصرتی کاربر انجمن رمان بوک•

[SHAHYAS]

~به نام خالق قلم~
​

عنوان: اشک دلتنگی
نویسنده: محمد یاسین نصرتی(شاهیاس)
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ناظر: @Atiye♡
مقدمه: در زندگی هر فرد، برخی از افراد به عنوان چراغ‌های راهنما و منبع عشق و آرامش شناخته می‌شوند. مادربزرگ‌ها با دستان پینه بسته و قلبی پر از محبت، همیشه در یاد و خاطر ما باقی می‌مانند. این دلنوشته، تجلی احساسات عمیق من نسبت به مادربزرگ عزیزم است؛ کسی که با نوازش‌هایش و عطر چای و نان تازه‌اش، لحظات شیرینی را در زندگی‌ام رقم زد. در این نوشته، دلتنگی و عشق بی‌پایانم را به او تقدیم می‌کنم و یادآور می‌شوم که روح او همیشه در کنار من خواهد بود.

 

[DLNZ]

عرض ادب و احترام خدمت دلنویس عزیز و ضمن تشکر بابت انتخاب "رمان بوک" برای انتشار آثار ارزشمندتان.

حتما پیش از آغاز نوشتن، تاپیک زیر را مطالعه کنید تا دچار مشکل نشوید:
[قوانین تایپ دلنوشته کاربران]

پس از بیست پست، در تاپیک زیر درخواست نقد شورا دهید:
[تاپیک جامع درخواست نقد دلنوشته]

بعد از ایجاد تاپیک نقدر شورا برای دلنوشته‌تان، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست تگ بدهید:
[درخواست تگ دلنوشته | انجمن رمان‌بوک]

پس از گذاشتن بیست پست از دلنوشته، می‌توانید در تاپیک زیر برای آن درخواست جلد دهید:
[تاپیک جامع درخواست جلد دلنوشته و اشعار]

و انشاءالله پس از به پایان رسیدن دلنوشته‌تان، در تاپیک زیر اعلام کنید:
[اعلام پایان - دلنوشته کاربران]

دلنویسان عزیز، هرگونه سوالی دارید؛ می‌توانی
در اینجا مطرح کنید:
[سوالات و مشکلات دلنویسان]

با آرزوی موفقیت برای شما،
[تیم مدیریت تالار ادبیات]​

 

[SHAHYAS]

نوازش دستت را بر موهای پرکلاغی‌ام حس می‌کنم.
گرمای وجودت را بر پیشانی‌ام حس می‌کنم.
قلبم درد می‌گیرد وقتی به تو فکر می‌کنم.

 

[SHAHYAS]

دلتنگی‌ام می‌گوید که زندگی بدون تو، رنگ و بویی ندارد. چشمانت، مانند خورشید بود که همیشه تاریکی‌ها را روشن می‌کرد.

 

[SHAHYAS]

حضور تو همانند نسیم ملایمی بود که آرامش را به قلبم می‌آورد. هر لحظه‌ای که دور از تو هستم، نمی‌توانم از عشق و محبتت فراموش شوم.

 

[SHAHYAS]

عطر یاد تو در هوایم پیچیده و هر گوشه از خانه بویی از خاطرات شیرین تو دارد. تو را در هر جا حس می‌کنم و یاد آن نوازش‌های بی‌نظیرت را با خود به دوش می‌کشم.

 

[SHAHYAS]

به من بگو که کجایی، مادربزرگم؟ آیا هنوز هم بر فرشته‌ها ناز می‌کنی؟ من به تو نیاز دارم، هر روز و هر لحظه، تا دلم کمی از دلتنگی‌اش سبک شود.

 

[SHAHYAS]

مادربزرگ عزیزم، هر روز که می‌گذرد، دلتنگی‌ام برای تو بیشتر می‌شود. یاد آن روزهایی که در کنار تو بودم و با قصه‌های شیرینت خوابم می‌بردی، همیشه در قلبم زنده است. بوی عطر چای و نان تازه‌ای که در آشپزخانه‌ات می‌پختی، هنوز هم در یادم مانده است.

 

[SHAHYAS]

تو همیشه برای من منبع آرامش و محبت بودی. دستان مهربانت گرمایی داشت که هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم. هر بار که به یاد تو می‌افتم، لبخندت را در ذهنم می‌بینم و دلم برای آن روزها تنگ می‌شود.

 

[SHAHYAS]

زیبای من، تو همیشه در قلب من خواهی ماند. هر بار که به آسمان نگاه می‌کنم، ستاره‌ها را یاد تو می‌اندازم. آیا می‌دانی که چقدر به یاد تو می‌افتم؟ هر بار که باران می‌بارد، صدای خنده‌ات را در گوشم می‌شنوم و احساس می‌کنم که تو در کنارم هستی.