- Dec
- 2,542
- 19,710
- مدالها
- 17
درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻
با ثبت نام ، شما می توانید با سایر اعضای انجمن ما در مورد بحث کنید و همچنین تبادل نظر داشتهباشید.
اکنون ثبتنام کنید!درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻
درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻درود، اعلام پایان رمان
![]()
فایل شده - [گریس و نخبگان (جلد اول)] اثر «معصومه فخیری کاربر رمان بوک»
عنوان: گریس و نخبگان ژانر: فانتزی اسم نویسنده: معصومه فخیری عضو گپ نظارت (2)S.O.W ویراستار: @mobina01 کپیست: @آرشیت خلاصه: در محوطهای که جادو همه جا را فرا گرفته است و موجودات سعی میکنند با قدرتی که در دست و پنجهشان دارند با دشمنانشان مقابله کنند، این نخبگان هستند که از مغز خود استفاده...forumroman.com
درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻سلام![]()
فایل شده - [بزرگزادهی متواری] اثر «pen lady کاربر رمان بوک»
نام رمان: بزرگزادهی متواری(فصل دوم زیبای سلطنتی) نام نویسنده: ماها کیازاده [pen lady] ژانر: عاشقانه، تاریخی، درام ویراستار: @سپید و @عاطفه. کپیست: @AsAl° عضو گپ نظارت(۲) S.O.W خلاصه: عشق شاهدخت به او لحظه به لحظه بیشتر میشد، دلدادهتر میشد؛ اما زندگی ورق جدیدش را نمایان کرد و فاصلهای...forumroman.com
اعلام پایان رمان
درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻سلام خسته نباشید
اعلام پایان رمان، رمان تگ هم گرفته.
نوشته در موضوع '[گرفتار ظلمات (جلد دوم دره سیاهی)] اثر «آسایش کاربر انجمن رمان بوک»' در حال تایپ - [گرفتار ظلمات (جلد دوم دره سیاهی)] اثر «آسایش کاربر انجمن رمان بوک»
درود جانم؛ به تالار ویرایش منتقل شد، موفق باشید و قلمتون مانا🌻اعلام پایان رمان![]()
رمانهای در حال فایل - [ملعبه(بازیچه مرگ)] اثر «مهسا فرهادی کاربر انجمن رمان بوک»
بسمه تعالی رمان: ملعبه (بازیچه مرگ) جلد اول به قلم: مهسا فرهادی ژانرهای اصلی: معمایی، فانتزی ویراستار: @آریادخت کپیست: @AsAl° عضو گپ S.O.W(1۰) خلاصه دخترکی بازیچه که در هیاهوی تاریکی کندو برای زنده ماندن دست و پا میزند. یک مکان مملو از وحشت که جمعیتی را درون خود محبوس نگاه داشته؛ آیا راز...forumroman.com
ما که پول نداشتیم دماغامان را عمل کنیم و گونه بکاریم، ما که خط لب نداشتیم و مژه مصنوعی نداشتیم، ما که موی بلوند و قد بلند نداشتیم، ما که چشمهایمان رنگی نبود؛ رفتیم و کتاب خواندیم! و با هر کتابی که خواندیم، دیدیم که زیباتر شدیم، آنقدر که هربار که رفتیم در آینه نگاه کردیم، گفتیم: خوب شد خدا ما را آفرید وگرنه جهان چیزی از زیبایی کم داشت. میدانی آن جراح که هرروز ما را زیباتر میکند، اسمش چیست؟ اسمش "کتاب" است! چاقویش درد ندارد، امّا همهاش درمان است. هزینهاش هرقدر هم که باشد به این زیبایی میارزد. من نشانی مطب این پزشک را به همه ی شما می دهم: رمان بوک! بی وقت قبلی داخل شوید! این طبیب مشفق، اینجا نشسته است، منتظر شماست!
*ثبت نام*
سلام مهمان عزیز
برای حمایت از نویسندگان محبوب خود و یا نشر آثارتان به خانواده رمان بوک بپیوندید:
کلیک برای: عضویت در انجمن رمان بوک