- Oct
- 4,124
- 18,135
- مدالها
- 3
آنه دستی به صورتش کشید و گفت:
- همیشه آدمها رو دوست داشتم ولی الان تنها چیزی که به آن فکر میکنم این است که دست از سرم بردارند، من چیزی برای از دست دادن ندارم، نمیدونم چرا میخوان مُدام همه چیزم رو از دست بدم!
محتویات کرم رنگ را نوشید و جام را به سمت او گرفت که برایش اندکی دیگر بریزد، به او گفته بود حق کلکل ندارد چرا که در آخر کسی مجبور میشود تسلیم شود آنه بود نه او، پس هربار یادآوری میکرد که کلکل نکند... پس بدون حتیٰ کمی اصرار که دیگر ننوشد برایش کمی دیگر ریخت، این چندمین بطری بود؟ امشب را زیادی زیادهروی کرده بود کار دست خود ندهد غنیمت است... .
هیچچیزش مثل بشر نبود، شاید همین هم او را از بشر بودن جدا میکرد، نه بشر باشد و نه چیزی دیگر، فقط موجودی بیاهمّیت.
- آنه تو چیزهای زیادی برای از دست دادن داری... .
همین مکث کوتاه او باعث شد آنه حرف خودش را سریعاً بزند:
- تو را داشتم که از دست دادم! دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم؛ چیزی در این دنیا نیست که زوری باشد، ما برای هیچ چیزی تعیین تکلیف نمیکنیم، همه چیز از پیش تعیین شده است!
- همیشه آدمها رو دوست داشتم ولی الان تنها چیزی که به آن فکر میکنم این است که دست از سرم بردارند، من چیزی برای از دست دادن ندارم، نمیدونم چرا میخوان مُدام همه چیزم رو از دست بدم!
محتویات کرم رنگ را نوشید و جام را به سمت او گرفت که برایش اندکی دیگر بریزد، به او گفته بود حق کلکل ندارد چرا که در آخر کسی مجبور میشود تسلیم شود آنه بود نه او، پس هربار یادآوری میکرد که کلکل نکند... پس بدون حتیٰ کمی اصرار که دیگر ننوشد برایش کمی دیگر ریخت، این چندمین بطری بود؟ امشب را زیادی زیادهروی کرده بود کار دست خود ندهد غنیمت است... .
هیچچیزش مثل بشر نبود، شاید همین هم او را از بشر بودن جدا میکرد، نه بشر باشد و نه چیزی دیگر، فقط موجودی بیاهمّیت.
- آنه تو چیزهای زیادی برای از دست دادن داری... .
همین مکث کوتاه او باعث شد آنه حرف خودش را سریعاً بزند:
- تو را داشتم که از دست دادم! دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم؛ چیزی در این دنیا نیست که زوری باشد، ما برای هیچ چیزی تعیین تکلیف نمیکنیم، همه چیز از پیش تعیین شده است!